گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نمونه
جلد بیست و سوم
54 ) سوره قمر این سوره در"مکه"نازل شده و داراي 55 آیه است )
اشاره
ص : 3
ص : 4
محتواي سوره"قمر"
این سوره ویژگی سوره هاي مکی که بحثهاي داغ از مبدء و معاد است در بر دارد،و مخصوصا بیانگر کیفرهاي گروهی از
اقوام پیشین است که بر اثر لجاجت و عناد و پیمودن راه کفر و ظلم و فساد یکی،پس از دیگر،به عذابهاي کوبنده الهی گرفتار
و هلاك شدند.
و به دنبال هر یک از این سرگذشتها جمله" وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ""ما قرآن را براي تذکر سهل و آسان
ساختیم آیا کسی هست که پند گیرد"تکرار می کند تا درسی باشد براي مسلمین و کفار.
رویهمرفته محتواي این سوره را در چند بخش می توان خلاصه کرد:
-1 آغاز سوره است که از مساله نزدیکی قیامت و موضوع"شق القمر" و اصرار مخالفان در انکار آیات الهی سخن می گوید.
-2 در بخش دیگر از نخستین قوم سرکش و متمرد و لجوج یعنی"قوم نوح"و مساله طوفان به صورت فشرده اي بحث می کند.
-3 بخش دیگر داستان قوم"عاد"و عذاب دردناك آنها را شرح می دهد.
-4 در چهارمین بخش سخن از قوم"ثمود"و مخالفت آنها با پیامبرشان "صالح"است،و همچنین"معجزه ناقه"و بالآخره مجازات
آنها با"صیحه آسمانی" است.
-5 سپس به سراغ قوم"لوط"می رود،و ضمن اشاره گویا و فشرده اي
ص : 5
به کفر و انحراف اخلاقی آنها،به قسمتی از عذاب دردناکشان اشاره می کند.
-6 در بخش دیگر سخن بسیار کوتاهی از"آل فرعون"و مجازات آنها آمده.
-7 و در آخرین بخش مقایسه اي میان این اقوام و مشرکان مکه و مخالفان پیامبر اسلام ص کرده،آینده خطرناکی را که در
صورت ادامه این راه در پیش دارند بازگو می کند،و سوره را با شرح قسمتی از مجازات مجرمان در قیامت و پاداشهاي عظیم
پرهیزگاران پایان می دهد.
آیات سوره غالبا کوتاه و بسیار داغ و تکان دهنده است.
نامگذاري سوره به نام"قمر"به مناسبت نخستین آیه این سوره است که از"شق القمر"بحث می کند.
***
فضیلت تلاوت این سوره
در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام می خوانیم: من قرأ سوره اقتربت الساعه فی کل غب بعث یوم القیامه و وجهه علی صوره
القمر لیله البدر، و من قرأها کل لیله کان افضل،و جاء یوم القیامه و وجهه مسفر علی وجوه الخلائق: "هر کس سوره اقتربت را
یک روز در میان بخواند روز قیامت در حالی برانگیخته می شود که صورتش همچون ماه در شب بدر است،و هر کس آن را
هر شب بخواند افضل است،و در قیامت نور و روشنایی صورتش بر سایر خلایق برتري دارد" 1. مسلما این درخشندگی
صورت در صحنه قیامت نشانه ایمان قوي و راستینی است که در سایه تلاوت این سوره و تفکر و سپس عمل به آن حاصل
شده است نه تلاوت خالی از اندیشه و عمل.
ص : 6
[ [سوره القمر ( 54 ): آیات 1 تا 3
اشاره
اَلسّ وَ اِنْشَقَّ اَلْقَمَرُ ( 1) وَ إِنْ یَرَوْا آیَهً یُعْرِضُ وا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ ( 2) وَ کَ ذَّبُوا وَ اِتَّبَعُوا
اعَهُ 􀀀 اِقْتَر منِ اَلرَّحِیمِ . بََتِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
( واءَهُمْ وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ ( 3 􀀀 أَهْ
ترجمه:
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر 1-قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت.
-2 و هر گاه نشانه و معجزه اي را ببینند اعراض کرده می گویند:این سحري است مستمر! 3-آنها(آیات خدا را)تکذیب کردند
و از هواي نفسشان پیروي نمودند و هر امري قرارگاهی دارد.
تفسیر:
ماه شکافته شد!
در آیه نخست از دو حادثه مهم سخن به میان آمده:یکی نزدیک شدن قیامت است که عظیمترین دگرگونی را در عالم
آفرینش همراه دارد و سرآغازي
ص : 7
است براي زندگی نوین در جهان دیگر،جهانی که عظمت و گستردگی آن براي ما زندانیان عالم دنیا قابل درك و توصیف
نیست.
و حادثه دیگر معجزه بزرگ شق القمر است که هم دلیلی است بر قدرت خداوند بزرگ بر هر چیز و هم نشانه اي است از
صدق دعوت پیغمبر گرامیش.
السّ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ ).
اعَهُ 􀀀 اِقْتَر می فرماید:"قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت"!( بََتِ
قابل توجه اینکه سوره گذشته(سوره نجم)با جمله هایی پیرامون نزدیکی قیامت پایان گرفت"ازفت الازفه"و این سوره با همین
معنی آغاز می شود و این تاکیدي است بر این موضوع که قیامت نزدیک است گرچه در مقیاس عمر دنیا ممکن است هزاران
سال طول بکشد،اما با توجه به مجموع عمر این جهان از یک سو،و با توجه به اینکه تمام عمر دنیا در برابر قیامت لحظه
زودگذري بیش نیست منظور از این تعبیر روشن می شود.
ذکر این دو حادثه با هم،همانگونه که جمعی از مفسران گفته اند،به خاطر آن است که اصولا ظهور پیامبر اسلام ص که
آخرین پیامبران الهی است خود از نشانه هاي نزدیکی قیامت است،لذا در حدیثی از خود پیامبر ص می خوانیم که فرمود:
بعثت انا و الساعه کهاتین "مبعوث شدن من و قیامت همچون این دو است ( 1)(اشاره به دو انگشت مبارکش که در کنار هم
قرار گرفته).
از سوي دیگر شکافتن ماه خود دلیلی است بر امکان به هم ریختن نظام کواکب و نمونه کوچکی است از حوادث عظیمی که
در آستانه رستاخیز در این جهان رخ می دهد،چرا که تمامی کواکب و ستارگان و زمین در هم می ریزند و عالمی نو به جاي
آنها ایجاد می شود.
طبق روایات مشهور که بعضی ادعاي تواتر آن نیز کرده اند مشرکان نزد
ص : 8
. 1) تفسیر"فخر رازي"جلد 29 ص 29 -1
رسول خدا ص آمدند و گفتند:اگر راست می گویی و تو پیامبر خدایی ماه را براي ما دو پاره کن!فرمود:اگر این کار را کنم
ایمان می آورید؟عرض کردند آري-و آن شب،شب چهاردهم ماه بود-پیامبر ص از پیشگاه پروردگار تقاضا کرد آنچه را
.( اللّ آنها را یک یک صدا می زد و می فرمود:ببینید"! ( 1
􀀀
خواسته اند به او بدهد ناگهان ماه به دو پاره شد، و رسول ه
در اینکه چگونه ممکن است این کره عظیم آسمانی شکافته شود،و وجود چنین حادثه اي چه تاثیراتی بر کره زمین و منظومه
شمسی می گذارد؟و چگونگی جذب دو نیمه ماه بعد از شکافتن،و اینکه چگونه ممکن است چنین حادثه اي رخ داده باشد و
تواریخ جهان ذکري از آن به میان نیاورند؟و سؤالات دیگري در این زمینه به خواست خدا در بحث نکات مشروحا از آن
سخن خواهیم گفت.
نکته اي که ذکر آن در اینجا لازم است اینکه بعضی از مفسران که تحت تاثیر پاره اي از القائات سوء قرار گرفته اند،و هر
گونه انجام عمل خارق عادتی را(جز قرآن)براي پیامبر اسلام ص منکر شده اند،با توجه به وضوح آیه فوق و کثرت روایاتی
که در این زمینه در کتب علماي اسلام نقل شده به زحمت افتاده اند که چگونه این خارق عادت را توجیه کنند و طوري از
کنار آن بگذرند که جنبه اعجاز آن نفی شود.
ولی حق این است که مساله"شق القمر"به صورت اعجاز انجام گرفته، و آیات بعد شواهد روشنی بر این امر در بر دارد،چه
خوب بود آنها در آن اعتقاد نادرست تجدید نظر می کردند تا بدانند که پیامبر اسلام ص نیز معجزات و خارق عادتی داشته،و
اگر آیاتی از قرآن آن را نفی می کند اشاره به"معجزات اقتراحی"است که گروهی بهانه جو مطرح می کردند،نه قصد پذیرش
حق
ص : 9
1) "مجمع البیان"و کتب تفسیر دیگر ذیل آیه مورد بحث. -1
داشتند،و نه بعد از انجام آن تسلیم حق می شدند،ولی معجزاتی که براي تحقیق حقیقت مطالبه می شد از سوي پیغمبر ص
انجام می گرفت،و شواهد فراوانی بر این امر در تاریخ زندگی آن حضرت وجود دارد.
*** سپس قرآن می افزاید:"مخالفان لجوج هنگامی که نشان و معجزه اي را بر صدق دعوت تو می بینند اعراض کرده،می
گویند این سحري است مستمر"! ( وَ إِنْ یَرَوْا آیَهً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ ).
تعبیر به"مستمر"اشاره به این است که آنها معجزات مکرري از پیامبر اسلام ص دیده بودند که شق القمر ادامه آن بود،آنها
همه را بر تداوم سحر حمل می کردند،و آن را"سحري مستمر"می پنداشتند،هر چند این تهمت بهانه اي بود براي عدم تسلیم
در مقابل حق.
بعضی از مفسران"مستمر"را به معنی"قوتمند"تفسیر کرده اند(چنان که می گویند"حبل مریر"یعنی طناب محکم)و بعضی آن
را به معنی"گذرا و ناپایدار"تفسیر نموده ولی ظاهر همان تفسیر اول است.
*** در آیه بعد به نکته مخالفت آنها،و همچنین به نتیجه شوم این مخالفت، اشاره کرده،می افزاید:"آنها تکذیب کردند،و از
واءَهُمْ وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ ). 􀀀 هواي نفسشان پیروي نمودند،و هر امري قرارگاهی دارد"( وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْ
سرچشمه مخالفت آنها و تکذیب پیامبر اسلام ص یا تکذیب معجزات و دلائل او،و همچنین تکذیب رستاخیز و قیامت،پیروي
از هواي نفس بود،تعصبها و لجاجتها و خودخواهیها به آنها اجازه نمی داد که در برابر حق تسلیم شوند،
ص : 10
و از سوي دیگر علاقه به بی بند و باري براي کامجویی از لذات بدون هیچ قید و شرط،و آلودگی به هر گناه و ستم،مانع از
این بود که دعوت حق را پذیرا شوند،چرا که قبول این دعوت مسئولیت آفرین بود.
آري همیشه چنین بوده،و همواره چنان خواهد بود که مانع بزرگ در مسیر حق"هواپرستی"است.
منظور از جمله" وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ ":"هر چیز قرارگاهی دارد"این است که هر کس به سزاي عمل خویش می رسد،قرارگاه
نیکی نیکانند، و قرارگاه شر بدانند.
این تعبیر احتمالا اشاره به این حقیقت است که هیچ چیز در این عالم از میان نمی رود،و هر کار نیک و بدي ثابت و باقی می
ماند تا انسان جزاي آن را ببیند.
این احتمال نیز در تفسیر آیه فوق داده شده است که تکذیبها و اتهامات نمی تواند براي همیشه چهره حق را بپوشاند،بلکه همه
چیز به سوي قرارگاه خویش پیش می روند،و چیزي نمی گذرد که چهره زیباي حق آشکار،و چهره زشت و منفور باطل نیز
ظاهر می گردد،و این یک سنت الهی در عالم هستی است.
این تفسیرها منافاتی با یکدیگر ندارد،و ممکن است همه آنها در مفهوم آیه جمع باشد.
***
ص : 11
نکته ها:
اشاره
-1 شق القمر یک معجزه بزرگ پیامبر اسلام(ص)
گرچه بعضی از کوتاه نظران اصرار دارند که این معجزه را طوري توجیه کنند که از صورت یک خارق العاده خارج
شود،چنان که گفته اند:آیه فوق از آینده خبر می دهد،و مربوط به"اشراط ساعت"یعنی حوادث قبل از قیامت است،ولی قرائن
متعددي در آیه وجود دارد که تاکید بر وقوع یک اعجاز می کند،از جمله ذکر این موضوع به صورت"فعل ماضی"که نشان
می دهد"شق القمر"واقع شده است،همانگونه که نزدیکی رستاخیز با ظهور آخرین پیامبر نیز تحقق یافته.
بعلاوه اگر سخن از معجزه نباشد هیچ تناسبی با نسبت سحر به پیامبر ص که در آیه بعد آمده است ندارد،و همچنین با جمله"و
کذبوا و اتبعوا اهوائهم"که خبر از تکذیب آنها می دهد هماهنگ نیست.
افزون بر اینها روایات فراوانی در کتب اسلامی در زمینه وقوع این اعجاز نقل شده که در حد شهرت یا تواتر است،و لذا قابل
انکار نمی باشد در اینجا به گفتاري از"فخر رازي"و"طبرسی"دو مفسر معروف اهل سنت و شیعه اشاره می کنیم،فخر رازي
می گوید:"عموم مفسران معتقدند مراد از آیه این است که ماه شکافته شد، و روایات صحیحی نیز بر این معنی دلالت می
کند،و امکان عقلی آن نیز جاي تردید نیست،و از سوي دیگر پیامبر صادق ص از آن خبر داده،بنا بر این باید آن را پذیرفت،اما
داستان عدم خرق و التیام در افلاك(طبق عقیده ابطال شده بطلمیوسی)مطلبی بی اساس و غیر علمی است،چرا که با دلائل
عقلی ثابت شده که خرق و تخریب در آسمانها کاملا ممکن است".
مرحوم طبرسی نیز در"مجمع البیان"می گوید:مفسران این آیه را
ص : 12
مربوط به معجزه شق القمر در زمان پیامبر اکرم ص می دانند،سپس تنها کسی را که در جهت مخالف این عقیده نام می برد
عطا و حسن و بلخی است که با بی اعتنایی از قول آنها می گذرد".
بعضی نقل کرده اند که"حذیفه"صحابی مشهور داستان شق القمر را در حضور جمع کثیري در مسجد مدائن نقل کرد و
هیچکس بر او ایراد نگرفت، با اینکه بسیاري از حاضران عصر پیامبر ص را درك کرده بودند(این حدیث را در المنثور و
قرطبی در ذیل آیه مورد بحث آورده اند).
بنا بر این نه با توجه به خود آیه و قرائن موجود در آن،و نه از نظر روایات،و اقوال مفسران،موضوع شق القمر قابل انکار
نیست،البته در اینجا سؤالاتی وجود دارد که به پاسخ آن خواهیم پرداخت.
***
-2 شق القمر از نظر علوم روز
اشاره
از سؤالات مهمی که در این بحث مطرح است این است که وقوع انشقاق و شکاف در اجرام آسمانی اصولا امکان دارد؟یا
اینکه علم آن را به کلی نفی می کند؟ پاسخ این سؤال با توجه به مطالعات و اکتشافات دانشمندان فلکی چندان پیچیده
نیست،زیرا اکتشافات می گوید:چنین چیزي نه تنها محال نیست، بلکه بارها نمونه هاي آن مشاهده شده،هر چند در هر کدام
عوامل خاصی مؤثر بوده است.
به تعبیر دیگر:کرارا در دستگاه منظومه شمسی و سایر کرات آسمانی انشقاقها و انفجارهایی روي داده است که براي نمونه
موارد زیر را یادآور می شویم:
ص : 13
الف-پیدایش منظومه شمسی
-این نظریه از سوي همه دانشمندان پذیرفته شده است که تمام کرات منظومه شمسی در آغاز جزء خورشید بود که بعدا از آن
جدا شده،و هر یک در مدار خود به گردش درآمده است.
منتها در باره عامل این جدایی گفتگو است:
"لاپلاس"معتقد است عامل این جدایی"نیروي گریز از مرکز" در منطقه استوایی خورشید بوده،به این معنی که در آن هنگام
که خورشید به صورت توده گاز سوزانی بود(و هم اکنون نیز چنین است)و به دور خود گردش می کرد سرعت این گردش
در منطقه استوایی سبب شد که قطعاتی از آن جدا گردد،و در فضا پراکنده شود،و به دور مرکز اصلی یعنی خورشید به گردش
درآید.
ولی تحقیقات بعضی دیگر از دانشمندان بعد از لاپلاس منتهی به فرضیه دیگري شده که عامل این جدایی را وقوع جزر و
مدهاي شدیدي در سطح خورشید بر اثر عبور یک ستاره عظیم از نزدیکی آن می شمرد.
طرفداران این فرضیه که حرکت وضعی خورشید را در آن روزگار کافی براي توجیه جدایی قطعاتی از آن نمی دانند دست به
سوي این فرضیه دراز کرده،می گویند:این جزر و مد،امواج عظیمی در سطح خورشید به وجود آورد،درست همانند سقوط
قطعه سنگ عظیمی در یک اقیانوس،و بر اثر آن قطعاتی از خورشید یکی پس از دیگري به خارج پرتاب شد،و به گرد کره
مادر به گردش درآمد.
در هر حال عامل جدایی هر چه باشد مانع از این نیست که همه معتقدند پیدایش منظومه شمسی از طریق انشقاق و جداییها
صورت گرفته است.
ب-"آستروئیدها"
-"استروئیدها"قطعات سنگهاي عظیم آسمانی هستند که به دور منظومه شمسی در گردشند،و گاهی از آنها به کرات کوچک
ص : 14
و"شبه سیارات"تعبیر می کنند،بزرگی چنان است که قطر آن به 25 کیلومتر می رسد،ولی غالبا از این کوچکترند.
دانشمندان عقیده دارند آستروئیدها بقایاي سیاره عظیمی هستند که در مداري میان مدار"مریخ"و مدار"مشتري"در حرکت
بوده،سپس بر اثر عوامل نامعلومی منفجر و شکافته شده است.
تا کنون بیش از 5 هزار آستروئید کشف و مشاهده شده،و عده زیادي از آنها که بزرگتر هستند نامگذاري،و حجم و مقدار و
مدت حرکت آنها به دور خورشید محاسبه شده است،بعضی از فضاشناسان براي آستروئیدها اهمیت خاصی قائلند،و معتقدند
احیانا می توان از آنها به عنوان پایگاهی براي مسافرت به نقاط دور دست فضا استفاده کرد! این نمونه دیگري از انشقاق در
اجرام آسمانی است.
ج-"شهابها"
-"شهابها"سنگهاي بسیار کوچک آسمانی هستند که گاه از اندازه فندق تجاوز نمی کنند،و به هر حال با سرعت شدیدي در
مدار خاصی بر گرد خورشید در گردشند،و گاه که مسیر آنها با مدار کره زمین تقاطع پیدا می کند،به سوي زمین جذب می
شوند.
این سنگهاي کوچک بر اثر شدت برخورد با هوایی که زمین را احاطه کرده،به خاطر سرعت سرسام آوري که دارند،داغ و
برافروخته و مشتعل می شوند،و ما به صورت یک خط نورانی زیبا در لابلاي جو زمین آنها را مشاهده می کنیم،و از آن به تیر
شهاب تعبیر می نمائیم.
و گاه تصور می کنیم که ستاره دور دستی است که سقوط می کند،در حالی که شهاب کوچکی است که در فاصله بسیار
نزدیکی آتش گرفته،و سپس خاکستر می شود.
مدار گردش شهابها با مدار زمین در دو نقطه تماس دارد،به همین دلیل
ص : 15
در مردادماه و آبانماه که دو نقطه تقاطع دو مدار است شهابها بیشتر دیده می شوند.
دانشمندان می گویند:اینها بقایاي ستاره دنباله داري است که بر اثر حوادث نامعلومی منفجر و از هم شکافته شده است.
این هم نمونه دیگري از انشقاق در کرات آسمانی.
به هر حال مساله انفجار و انشقاق در کرات آسمانی امري بی سابقه نیست،و هرگز از نظر علم محال نمی باشد تا گفته شود
اعجاز به محال تعلق نمی گیرد.
اینها همه در مورد انشقاق است ولی بازگشت آن به حال معمولی بر اثر نیروي جاذبه اي که میان دو قطعه وجود دارد کاملا
امکان پذیر است.
گرچه در هیئت قدیم که بر محور عقیده"بطلمیوس"و افلاك نه گانه پوست پیازي اش،دور می زد، چنان این افلاك بلورین
به هم پیوسته بودند که خرق و التیام آنها از نظر جمعی محال بود،و لذا پیروان این عقیده هم معراج جسمانی را منکر بودند،و
هم شق القمر را،چرا که موجب شکافته شدن و سپس التیام در افلاك بود،ولی امروز که فرضیه هیئت بطلمیوسی به دست
افسانه ها و اسطوره هاي خیالی سپرده شده،و اثري از آن افلاك نه گانه باقی نمانده،زمینه اي براي این سخنان باقی نیست.
شاید این نکته نیاز به یادآوري ندارد که شق القمر تحت یک عامل طبیعی معمولی صورت نگرفت،بلکه جنبه اعجاز
داشت،ولی چون اعجاز به محالات تعلق نمی گیرد منظور در اینجا بیان امکان این مطلب بود(دقت کنید).
***
ص : 16
-3 شق القمر از نظر تاریخی
ایراد دیگري که بعضی از ناآگاهان به مساله"شق القمر"دارند این است که اگر این امر حقیقتی داشت با آن همه اهمیتی که
دارد باید در تواریخ جهان ثبت گردد،در حالی که چنین نیست.
ولی براي اینکه روشن شود این ایراد تا چه حد قابل اهمیت است،باید تجزیه و تحلیلی روي جهات مختلف این مساله صورت
گیرد:
الف-باید توجه داشت که ماه همواره در نیمی از کره زمین قابل رؤیت است،نه در تمام آن،بنا بر این نیمی از مردم روي زمین
از این حساب خارجند.
ب-در نیمی از همین نیم کره نیز اکثریت قریب به اتفاق آنها در خوابند، زیرا بعد از نیمه شب است،به این ترتیب تنها یک
چهارم مردم جهان می توانند از چنین حادثه اي با خبر شوند.
ج-در بخش قابل رؤیت نیز هیچ مانعی ندارد که قسمتهاي قابل توجهی از آسمان ابري،و چهره ماه با ابر پوشیده شده باشد.
د-حوادث آسمانی در صورتی جلب توجه افراد می کند که یا مانند صاعقه ها توأم با سر و صداي شدید باشد،یا مانند
خسوف و کسوف کلی نور به طور کامل قطع شود،آن هم براي یک مدت نسبتا طولانی.
به همین دلیل در خسوفهاي جزئی و ماه گرفتگیهاي مختصر اگر قبلا از طرف منجمین اعلام نشود کمتر کسی با خبر می
گردد،و حتی گاه بسیاري از مردم از خسوف کلی نیز بی خبر می مانند.
تنها دانشمندانی که اجرام آسمانی و ماه را رصد می کنند و یا کسانی که تصادفا چشم آنها به آسمان بیفتد ممکن است از
چنین جریانی با خبر شوند، و عده اي دیگر را نیز با خبر سازند.
ص : 17
بنا بر این چنین حادثه کوتاه مدتی آن طور که ابتدا تصور می شود مایه جلب توجه عمومی مردم جهان نیست،مخصوصا مردم
آن زمان که اصولا براي اجرام آسمانی اهمیت کمتري قائل بودند.
ه-بعلاوه وسائل ثبت مطالب در تاریخ و نشر آن در آن زمانها محدود بود،و حتی تعداد باسوادها بسیار کم بودند،و کتابها
خطی بود،مثل امروز نبود که حوادث مهم،برق آسا به وسیله رادیوها و تلویزیونها و مطبوعات در سراسر جهان نشر شود.
با توجه به این جهات و جهات دیگر هرگز نمی توان از عدم ذکر این حادثه در غیر تواریخ اسلامی تعجب کرد،و آن را دلیل
بر نفی آن گرفت.
***
-4 تاریخ وقوع این معجزه بزرگ
در اینکه شق القمر در مکه و قبل از هجرت پیامبر ص واقع شده در میان مفسران و روات حدیث بحثی نیست،ولی از بعضی
روایات استفاده می شود این امر در آغاز بعثت پیامبر ص بوده ( 1)در حالی که از بعضی دیگر برمی آید که این امر نزدیک
هجرت و در اواخر دوران مکه روي داده است،آنهم بنا به تقاضاي حقیقت جویانی بود که از مدینه خدمت پیامبر ص آمدند و
.( در عقبه با او بیعت کردند ( 2
و نیز در بعضی روایات می خوانیم که علت پیشنهاد"شق القمر"به پیامبر ص این بود که می گفتند سحر در امور زمینی اثر می
.( گذارد،ما می خواهیم مطمئن شویم که معجزات محمد ص سحر نیست ( 3
ص : 18
.( 1) "بحار الانوار"جلد 17 صفحه 354 (حدیث 8 -1
.( 2) بحار الانوار جلد 17 صفحه 352 (حدیث 1 -2
.( 3) بحار الانوار جلد 17 صفحه 355 (حدیث 10 -3
حتی جمعی از متعصبان لجوج بعد از دیدن این معجزه بزرگ گفتند ما قبول نخواهیم کرد مگر اینکه کاروانهاي شام و یمن
فرا رسند،و از آنها سؤال کنیم:آیا آنها در مسیر خود چنین چیزي را دیده اند،اما هنگامی که مسافران گفتند دیده ایم باز ایمان
.( نیاوردند! ( 1
آخرین نکته اي که ذکر آن نیز در اینجا لازم است اینکه:این معجزه بزرگ همانند بسیاري از معجزات دیگر در تواریخ و
روایات ضعیف با خرافاتی آمیخته شده که چهره آن را در نظر اندیشمندان دگرگون ساخته است،مانند فرود آمدن قطعه اي از
ماه به روي زمین،ولی باید با دقت این خرافات را از آن جدا کرد تا چهره اصلی معجزه که جنبه علمی دارد لوث نشود.
***
ص : 19
. 1) در المنثور جلد 6 صفحه 133 -1
[ [سوره القمر ( 54 ): آیات 4 تا 8
اشاره
ی شَیْءٍ نُکُرٍ ( 6) خُشَّعاً 􀀀 اَلدّ إِل
اع 􀀀 ما تُغْنِ اَلنُّذُرُ ( 5) فَتَوَلَّ عَنْهُمْ یَوْمَ یَدْعُ 􀀀 الِغَهٌ فَ 􀀀 ا فِیهِ مُزْدَجَرٌ ( 4) حِکْمَهٌ ب 􀀀 اءِ م 􀀀 جاءَهُمْ مِنَ اَلْأَنْب 􀀀 وَ لَقَدْ
( ذا یَوْمٌ عَسِرٌ ( 8 􀀀􀀀 کافِرُونَ ه 􀀀 اَلدّ یَقُولُ اَلْ
اع 􀀀 رادٌ مُنْتَشِرٌ ( 7) مُهْطِعِینَ إِلَی 􀀀 داثِ کَأَنَّهُمْ جَ 􀀀 صارُهُمْ یَخْرُجُونَ مِنَ اَلْأَجْ 􀀀 أَبْ
ترجمه:
-4 به اندازه کافی براي انزجار از بدیها اخبار(انبیا و امتهاي پیشین)به آنها رسیده است.
-5 این آیات،حکمت بالغه الهی است اما انذارها(براي افراد لجوج)مفید نیست.
-6 بنا بر این از آنها روي گردان و روزي را به یادآور که دعوت کننده الهی مردم را به امر وحشتناکی دعوت می کند(دعوت
به حساب اعمال).
-7 آنها از قبرها خارج می شوند در حالی که چشمهایشان از وحشت به زیر افتاده و (بی هدف)همچون ملخهاي پراکنده به هر
سو می دوند! 8-در حالی که(بر اثر وحشت و اضطراب)به سوي این دعوت کننده گردن می کشند و کافران می گویند امروز
روز سخت و دردناکی است.
ص : 20
تفسیر:
آن روز که همه از قبرها خارج می شوند
به دنبال بحثی که در آیات قبل پیرامون جمعی از کفار که پیامبر اسلام ص را تکذیب کردند و در برابر هیچ معجزه اي سر
تسلیم فرود نمی آوردند آمده،در آیات مورد بحث تشریح بیشتري در باره اینگونه افراد و همچنین سرنوشت دردناك آنها در
قیامت آمده است.
نخست می فرماید:چنان نیست که این گروه بی خبر باشند بلکه"اخباري که می تواند موجب انزجار آنها از زشتیها و بدیها
ا فِیهِ مُزْدَجَرٌ ). 􀀀 اءِ م 􀀀 جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْب 􀀀 شود به اندازه کافی براي آنها آمده است"( وَ لَقَدْ
بنا بر این کمبودي در تبلیغ داعیان الهی نبوده، "هر چه هست از قامت ناساز بی اندام خود آنهاست"نه گوش شنوایی دارند،نه
روح حق طلبی،و نه این مقدار از تقوي که آنها را دعوت به تحقیق و تدبر در آیات الهی کند.
منظور از"انباء"(اخبار)همان خبرهاي امتهاي پیشین و اقوامی است که به عذابهاي گوناگون هلاك شدند،و نیز اخبار قیامت و
مجازات ظالمان و کافران که در قرآن از روي آنها پرده برداشته شده است.
*** سپس می افزاید:"این آیات حکمت بالغه الهی است،و اندرزهایی است عمیق و رسا،اما این انذارها براي این افراد لجوج
.(2)( ما تُغْنِ النُّذُرُ ) ( 1 􀀀 الِغَهٌ فَ 􀀀 مفید نیست،و به حال آنها سودي ندارد"( حِکْمَهٌ ب
ص : 21
1) "حکمه بالغه"خبر مبتداي محذوفی است،و در تقدیر"هذه حکمه بالغه" می باشد. -1
2) "نذر"جمع"نذیر"است(یعنی انذار کنندگان)اعم از آیات الهی، و اخبار امم پیشین و پیامبرانی که صداي آنها به گوش -2
مردم رسیده است،بعضی نیز احتمال داده اند که"نذر"مصدر و به معنی انذار می باشد،ولی معنی اول مناسبتر است-ضمنا
"ما"در"ما تغن النذر"نافیه است نه استفهامیه.
خلاصه اینکه در"فاعلیت فاعل"هیچ نقصی نیست،هر چه هست در قابلیت قابل،و گرنه آیات الهی،پیامبران بزرگ،اخباري که
از امم پیشین رسیده، و خبرهایی که از قیامت به آنها داده می شود هر کدام حکمتی بالغ و رساست که می تواند در روح و
جان آنها اثر بگذارد اگر کمترین آمادگی روحی وجود داشته باشد. در آیه بعد می فرماید:"اکنون که این بیگانگان از حق
ابدا آمادگی پذیرش را ندارند آنها را به حال خود واگذار،و از آنان روي گردان و به سراغ دلهاي آماده رو"( فَتَوَلَّ عَنْهُمْ ).
"و روزي را به یادآور که دعوت کننده الهی مردم را به امر وحشتناکی دعوت می کند"دعوت به حساب و بررسی نامه
.( ی شَیْءٍ نُکُرٍ ) ( 1 􀀀 الدّ إِل
اع 􀀀 اعمال( یَوْمَ یَدْعُ الدّ "جمله مستقلی است که از جمله " فَتَوَلَّ عَنْهُمْ "جدا است،هر چند بعضی آن را دنباله جمله
اع 􀀀 بنا بر این جمله" یَوْمَ یَدْعُ قبل دانسته اند می گویند منظور این است در روز قیامت که دعوت کننده الهی را می خواند و آنها دست به دامن تو براي
شفاعت می زنند از آنان روي بگردان، ولی این تفسیر بسیار بعید به نظر می رسد.
این"دعوت کننده"خدا است؟یا فرشتگان او؟و یا اسرافیل که با نفخ صور مردم را به رستاخیز دعوت می کند؟و یا همه
اینهاست؟مفسران احتمالات
ص : 22
1) "یوم"در آیه فوق متعلق به"اذکر"محذوف است،و بعضی احتمال داده اند متعلق به"یخرجون"باشد،اما بعید به نظر می -1
رسد.
مختلفی داده اند،ولی با توجه به آیه 52 سوره اسراء که می فرماید: یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ :"به خاطر بیاورید روزي را
که خداوند شما را از قبرهایتان فرا می خواند شما هم اجابت می کنید در حالی که حمد او می گوئید" معنی اول مناسبتر
است،هر چند آیات آینده تناسب بیشتري با این معنی دارد که منظور فرشتگان و ماموران حساب و جزا بوده باشند.
منظور از"شیء نکر"(مطلب ناشناخته)یا حسابرسی دقیق الهی است که تا آن روز براي آنها ناشناخته بوده،و یا عذابهایی است
.( ناشناخته که هرگز باور نمی کردند،و یا همه اینها،چرا که قیامت در همه معیارهایش براي انسانها ناشناخته است ( 1
*** در آیه بعد به توضیح بیشتري در همین زمینه پرداخته می گوید:"آنها از قبرهاي خارج می شوند در حالی که
صارُهُمْ 􀀀 چشمهایشان از شدت وحشت به زیر افتاده، و بدون هدف همچون ملخهاي پراکنده به هر سو می دوند"!( خُشَّعاً أَبْ
رادٌ مُنْتَشِرٌ )! نسبت"خشوع"به"چشمها"به خاطر آن است که صحنه آن قدر هولناك است که 􀀀 داثِ کَأَنَّهُمْ جَ 􀀀 یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْ
تاب تماشاي آن را ندارند،لذا چشم از آن برمی گیرند و به زیر می اندازند.
و تشبیه به"ملخهاي پراکنده"به تناسب این است که توده ملخها بر خلاف بسیاري از پرندگانی که به هنگام حرکت دستجمعی
با نظم و ترتیب خاصی حرکت می کنند هرگز نظم و ترتیبی ندارند،در هم فرو می روند و بی هدف به هر سو روانه می
شوند،بعلاوه آنها همچون ملخها در آن روز موجوداتی ضعیف
ص : 23
1) "نکر"مفرد است و از ماده"نکاره"به معنی موضوع وحشتناك و ناشناخته است. -1
و ناتوانند.
آري این کوردلان بیخبر در آن روز چنان وحشت زده می شوند که مانند مستها بی توجه به هر طرف رو می آورند و به
ا هُمْ 􀀀 ي وَ م 􀀀 کار 􀀀 النّ سُ
اس􀀀 یکدیگر می خورند،گویی از خود بی خود شده اند،چنان که در آیه 2 سوره حج می خوانیم: وَ تَرَي ي :"در آن روز مردم را مست می بینی و مست نیستند". 􀀀 کار 􀀀 بِسُ
راشِ الْمَبْثُوثِ :"به خاطر 􀀀 النّ کَالْفَ
اس􀀀 در حقیقت این تشبیه همانند مطلبی است که در آیه 4 سوره قارعه آمده است یَوْمَ یَکُونُ بیاورید روزي را که مردم همچون پروانه هاي پراکنده اي هستند"! *** سپس می افزاید:"هنگامی که آنها به دنبال این
الدّ ).
اع 􀀀 دعوت از قبرها خارج می شوند از شدت وحشت به سوي فرشتگان دعوت کننده گردن می کشند" ( مُهْطِعِینَ إِلَی "مهطعین"از ماده"اهطاع"به معنی گردن کشیدن است،و بعضی آن را به معنی خیره نگاه کردن،یا به سوي چیزي به سرعت
دویدن،تفسیر کرده اند،و هر یک از این معانی در تفسیر آیه محتمل است،هر چند معنی اول مناسبتر به نظر می رسد،چرا که
وقتی انسان صداي وحشتناکی را می شنود فورا گردن می کشد و به مبدء صدا متوجه می شود،البته مانعی ندارد که همه اینها
با هم در مفهوم آیه جمع باشد،به این ترتیب که آنها با شنیدن صداي دعوت کننده الهی به سوي او گردن می کشند،سپس
خیره نگاه می کنند،و بعد با سرعت به سوي او می روند،و در دادگاه الهی حاضر می شوند.
اینجاست که وحشت از حوادث سخت آن روز سراپاي آنها را فرا می گیرد، لذا در دنباله آیه می افزاید:"کافران می
ذا یَوْمٌ عَسِرٌ ). 􀀀􀀀 کافِرُونَ ه 􀀀 گویند:امروز روز سخت و دردناکی است"!( یَقُولُ الْ
ص : 24
کانَ یَوْماً 􀀀 و به راستی روز سختی است،چرا که خداوند نیز بر این معنی صحه گذارده و در آیه 26 سوره فرقان می فرماید: وَ
کافِرِینَ عَسِیراً "آن روز روزي است سخت براي کافران". 􀀀 عَلَی الْ
ولی از این تعبیر استفاده می شود که آن روز براي مؤمنان روز سختی نیست! ***
نکته:
چرا قیامت روز بسیار سختی است؟
چرا روز سختی نباشد؟در حالی که تمام عوامل ترس و وحشت،مجرمان را احاطه می کند.
ادِرُ صَغِیرَهً 􀀀 لا یُغ 􀀀 ابِ 􀀀 ذَا الْکِت 􀀀 ا لِه 􀀀 ا م 􀀀 ا وَیْلَتَن 􀀀 از یک سو،هنگامی که نامه اعمالشان به دست آنها داده می شود،فریاد شان برمی خیزد: ی
ا :"اي واي بر ما!این نامه اعمال کیست که هیچ کار بزرگ و کوچکی نیست مگر اینکه در آن منعکس 􀀀 صاه 􀀀 إِلاّ أَحْ
􀀀
کَبِیرَهً 􀀀 وَ لا
.( است"؟(کهف 49
الَ 􀀀 از سوي دیگر،اگر کمترین کار نیک یا بد انجام داده باشند حساب همه آنها با نهایت دقت بررسی می شود: إِنْ تَکُ مِثْق
اللّ لَطِیفٌ خَبِیرٌ :
􀀀
اللّ إِنَّ هَ
􀀀
اتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا هُ 􀀀 ماو 􀀀 حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَهٍ أَوْ فِی السَّ
اگر به اندازه وزن دانه خردلی(عمل نیک یا بد)در دل سنگی یا در گوشه اي از آسمانها یا زمین نهفته باشد خداوند آن را
.( براي حساب حاضر می سازد،چرا که خداوند دقیق و آگاه است"(لقمان 16
از سوي سوم،در آنجا هیچگونه راه جبرانی وجود ندارد،و هیچ عذري مسموع نیست،و راه بازگشت مطلقا بسته است،چنان که
قرآن می فرماید:
ص : 25
لا هُمْ یُنْصَرُونَ : 􀀀 ا عَدْلٌ وَ 􀀀 لا یُؤْخَذُ مِنْه 􀀀 اعَهٌ وَ 􀀀 ا شَف 􀀀 لا یُقْبَلُ مِنْه 􀀀 لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ 􀀀 وَ اتَّقُوا یَوْماً
"از آن روز بترسید که کسی جاي دیگري را در مجازات نمی گیرد، و نه شفاعتی از او پذیرفته می شود،و نه غرامت و بدل
.( قبول خواهد شد،و نه کسی به یاري آنها برمی خیزد"(بقره- 48
ا وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ :"اگر حال آنها را 􀀀 اتِ رَبِّن 􀀀 لا نُکَ ذِّبَ بِآی 􀀀 ا نُرَدُّ وَ 􀀀 ا لَیْتَن 􀀀 الُوا ی 􀀀 النّ فَق
ارِ 􀀀 ع ي إِذْ وُقِفُوا لََی 􀀀 و نیز می خوانیم: وَ لَوْ تَر
ببینی هنگامی که در برابر آتش دوزخ ایستاده اند و می گویند اي کاش بار دیگر به دنیا باز می گشتیم و آیات پروردگارمان
.( را تکذیب نمی کردیم و از مؤمنان بودیم" (ولی از آنها پذیرفته نمی شود)(انعام 27
و از سوي چهارم عذاب الهی به اندازه اي شدید است که مادران، فرزندان خود را فراموش کرده،بارداران سقط جنین می
ا تَذْهَلُ کُلُّ 􀀀 کنند،و مردم گیج و مست به نظر می رسند در حالی که مست نیستند،ولی عذاب خداوند شدید است" " یَوْمَ تَرَوْنَه
.( اللّ شَدِیدٌ (حج 2
􀀀
ذابَ هِ 􀀀 کِنَّ عَ 􀀀 ي وَ ل 􀀀 کار 􀀀 ا هُمْ بِسُ 􀀀 ي وَ م 􀀀 کار 􀀀 النّ سُ
اس􀀀 ا وَ تَرَي 􀀀 ذ حَمْلٍ حَمْلَه اتِ􀀀 تَضَع کُلُّ عَمّ أَرْضَعَتْ وَ ا􀀀 مُر ضِْعَهٍ
به این دلیل"گنهکاران به قدري گرفتار اضطراب و وحشت می شوند که دوست دارند هر چه در جهان است بدهند و از
صاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ وَ فَصِ یلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ 􀀀 ذابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ وَ 􀀀 عذاب الهی نجات یابند، " یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِي مِنْ عَ
ی :"مجرم آرزو می کند براي نجات از عذاب آن روز فرزندانش را بدهد،و همسر و 􀀀 ا لَظ 􀀀 کَلاّ إِنَّه
􀀀
جَمِیعاً ثُمَّ یُنْجِیهِ
خویشاوندانش را که در مشکلات پناهگاه او بودند،تمام کسانی را که در روي زمین هستند فدا کند تا از عذاب الهی رهایی
یابد،اما فایده اي ندارد،آتش برافروخته جهنم
ص : 26
.( است که در انتظار اوست"(معارج 11 تا 15
آیا با این اوصاف و اوصاف تکان دهنده دیگري که در سایر آیات قرآن منعکس است ممکن است آن روز،روز سخت و
دردناك و اندوه زایی نباشد؟ (خداوند همه ما را در پناه لطفش در آن روز محفوظ دارد).
***
ص : 27
[ [سوره القمر ( 54 ): آیات 9 تا 17
اشاره
ماءٍ 􀀀 ماءِ بِ 􀀀 وابَ اَلسَّ 􀀀 ا أَبْ 􀀀 ا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِ رْ ( 10 ) فَفَتَحْن 􀀀 الُوا مَجْنُونٌ وَ اُزْدُجِرَ ( 9) فَدَع 􀀀 ا وَ ق 􀀀 کَ ذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَ ذَّبُوا عَبْدَن
زاءً 􀀀 ا جَ 􀀀 واحٍ وَ دُسُرٍ ( 13 ) تَجْرِي بِأَعْیُنِن 􀀀 ذاتِ أَلْ 􀀀 ی 􀀀 اهُ عَل 􀀀 ی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ ( 12 ) وَ حَمَلْن 􀀀 ماءُ عَل 􀀀 مُنْهَمِرٍ ( 11 ) وَ فَجَّرْنَا اَلْأَرْضَ عُیُوناً فَالْتَقَی اَلْ
ذابِی وَ نُذُرِ ( 16 ) وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا اَلْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ 􀀀 کانَ عَ 􀀀 ا آیَهً فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ( 15 ) فَکَیْفَ 􀀀 اه 􀀀 کانَ کُفِرَ ( 14 ) وَ لَقَدْ تَرَکْن 􀀀 لِمَنْ
( مُدَّکِرٍ ( 17
ترجمه:
-9 پیش از آنها قوم نوح تکذیب کردند(آري)بنده ما(نوح)را تکذیب کرده و گفتند:
او دیوانه است و(با انواع آزارها)او را(از ادامه رسالتش)بازداشتند.
-10 او به درگاه پروردگار عرضه داشت:من مغلوب(این قوم طغیانگر)شده ام،
ص : 28
انتقام مرا از آنها بگیر.
-11 در این هنگام درهاي آسمان را گشودیم و آبی فراوان و پی در پی فرو بارید.
-12 و زمین را شکافتیم و چشمه هاي زیادي بیرون فرستادیم،و این دو آب به اندازه اي که مقدر بود با هم درآمیختند.
-13 و او را بر مرکبی که از الواح و میخهایی ساخته شده بود سوار کردیم.
-14 مرکبی که تحت نظارت ما حرکت می کرد این کیفري بود براي کسانی که به او کافر شدند.
-15 ما این ماجرا به عنوان نشانه اي در میان امتها باقی گذاردیم،آیا کسی هست که پند گیرد.
-16 (اکنون بنگرید)عذاب و انذارهاي من چگونه بود؟! 17 -ما قرآن را براي تذکر آسان ساختیم آیا کسی هست که متذکر
شود.
تفسیر:
ماجراي قوم نوح درس عبرتی بود
سنت قرآن بر این است که در بسیاري از موارد بعد از انذار کفار و مجرمان شرحی از سرگذشت اقوام پیشین و عاقبت
دردآلود آنها را بیان می کند،تا به اینها بفهماند که اگر به راه نادرست خویش ادامه دهند سرنوشتی بهتر از آنان ندارند.
در این سوره نیز به دنبال بحثی که در آیات گذشته آمد اشارات کوتاه و در عین حال پر معنی به سرگذشت پنج قوم سرکش
از اقوام پیشین می کند که نخستین آنها قوم نوح ع است،می فرماید:
"پیش از آنها قوم نوح پیامبر خود را تکذیب کردند"( کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ ).
"آري آنها بنده ما نوح را تکذیب کردند و گفتند:او مرد دیوانه اي است! و سپس با انواع آزارها و شکنجه ها او را از ادامه
رسالتش منع کردند"
ص : 29
الُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ ). 􀀀 ا وَ ق 􀀀 ( فَکَذَّبُوا عَبْدَن
ا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِینَ " 􀀀 الُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ ی 􀀀 گاه"به او می گفتند:اگر دست از کار خود برنداري سنگسارت می کنیم" " ق
.( (شعراء 116
و گاه گلوي او را چنان می فشردند که بی هوش به زمین می افتاد،اما هنگامی که به هوش می آمد می گفت:اللهم اغفر
لقومی فانهم لا یعلمون:
.( "خداوندا قوم مرا ببخش که نمی دانند"! ( 1
خلاصه او را از هر طریق توانستند آزار دادند،اما او دست از تبلیغ و هدایت برنداشت.
قابل توجه اینکه در این آیه تکذیب دو بار ذکر شده ظاهرا به این جهت که دفعه اول به صورت سربسته و بار دوم شرح آن
است.
تعبیر به"عبدنا"(بنده ما)اشاره به این است که این قوم مغرور و طغیانگر در حقیقت با ما طرف بودند نه با شخص نوح! جمله"و
ازدجر"در اصل از"زجر"به معنی دور ساختن و طرد کردن کسی با صداي بلند و فریاد است،ولی به هر گونه عملی که به
منظور مانع شدن کسی از ادامه کاري انجام می شود اطلاق می گردد،و جالب اینکه در آیه مورد بحث"قالوا"به صورت"فعل
معلوم"آمده،و"و ازدجر"به صورت "فعل مجهول"شاید به این جهت که اعمال آنها در زجر نوح از گفته آنها بدتر و نارواتر
بود تا آنجا که خداوند نامی از این گروه نمی برد و آنها را قابل ذکر نمی شمرد.
*** سپس می افزاید:"هنگامی که نوح از هدایت آنها به کلی مایوس گشت به درگاه الهی عرضه داشت:پروردگارا!این
گروه طاغی و مجرم بر من غلبه
ص : 30
1) تفسیر"کشاف"و"ابو الفتوح رازي"ذیل آیات مورد بحث. -1
ا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ ). 􀀀 کردند،پروردگار انتقام مرا از آنها بگیر"( فَدَع
آنها هرگز در دلیل و حجت و برهان بر من غلبه نکرده اند ولی از طریق ظلم و جنایت و تکذیب و انکار،و انواع زجر و فشار بر
.( من غلبه کردند،این قوم دیگر شایسته بقا نیستند از آنها انتقام بگیر و مرا بر آنها پیروز کن ( 1
آري این پیامبر بزرگ تا زمانی که امید به هدایت آنها داشت از خدا می خواست آنها را ببخشد،اما هنگامی که به کلی
مایوس گشت در باره آنها نفرین نمود.
*** سپس اشاره گویا و تکان دهنده اي به کیفیت عذاب آنها کرده می فرماید:
ماءٍ 􀀀 ماءِ بِ 􀀀 وابَ السَّ 􀀀 ا أَبْ 􀀀 "ما به دنبال این درخواست نوح درهاي آسمان را گشودیم،و بارانی شدید و پی در پی فرو بارید"( فَفَتَحْن
مُنْهَمِرٍ ).
تعبیر به گشودن درهاي آسمان تعبیر بسیار زیبایی است که به هنگام نزول بارانهاي شدید به کار می رود،همانگونه در فارسی
نیز می گوئیم:گویی درهاي آسمان باز شده و هر چه آب است فرو می بارد".
"منهمر"از ماده"همر"(بر وزن صبر)به معنی فرو ریختن شدید اشک یا آب است،این تعبیر در مورد دوشیدن پستان حیوانات تا
آخرین قطره نیز به کار می رود.
عجب اینکه در بعضی از گفته هاي مفسران آمده است که آنها سالها گرفتار خشکسالی بودند و در انتظار باران،که ناگهان
بارانی فرو بارید اما بارانی
ص : 31
1) "انتصر"به معنی یاري طلبیدن است،(همانگونه که در آیه 41 سوره شوري آمده است)ولی در اینجا به معنی انتقام -1
گرفتن تفسیر شده،انتقامی روي حساب عدل و حکمت.بعضی نیز گفته اند در تقدیر"انتصر لی"بوده است(یعنی مرا یاري
کن).
.( مرگ زا نه احیاگر ( 1
*** نه تنها از آسمان آب زیادي فرو ریخت که از زمین هم آب جوشید،چنان که در آیه آمده:"و زمین را شکافتیم و چشمه
.( هاي زیادي از آن بیرون فرستادیم" ( وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُوناً ) ( 2
ی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ ). 􀀀 ماءُ عَل 􀀀 "و این دو آب به اندازه اي که مقدر بود با هم درآمیختند"و سراسر زمین را فرا گرفتند!( فَالْتَقَی الْ
بعضی از مفسران جمله"قد قدر"را چنین تفسیر کرده اند که این دو آب کاملا به اندازه یکدیگر بود،ولی تفسیر اول مناسبتر به
نظر می رسد.
خلاصه اینکه از سراسر زمین آب جوشیدن گرفت و چشمه ها سر برآوردند و از تمامی آسمان آب باریدن گرفت و به هم
پیوستند و دریایی عظیم و طوفانی تشکیل دادند.
*** در اینجا قرآن دنباله مساله طوفان را رها ساخته چرا که آنچه باید گفته شود در جمله هاي قبل جمع است)و به سراغ
ی􀀀 اهُ عَل 􀀀 کشتی نجات نوح رفته،می فرماید "ما نوح را بر مرکبی که از"الواح"و"میخهایی"ساخته شده بود سوار کردیم ( وَ حَمَلْن
واحٍ وَ دُسُرٍ ). 􀀀 ذاتِ أَلْ 􀀀
"دسر"جمع"دسار"(بر وزن کتاب)چنان که راغب در مفردات می گوید در اصل به معنی راندن شدید توأم با قهر است،و از
آنجا که میخ
ص : 32
1) "روح المعانی"ذیل آیات مورد بحث. -1
2) "عیونا"ممکن است تمیز براي"الارض"بوده باشد،و در تقدیر"فجرنا عیون الارض"است سپس"عیون"که مفعول است -2
جدا شده و به صورت"تمیز"آمده، تا مبالغه و اهمیت را برساند یعنی"گویی تمام زمین تبدیل به چشمه شده بود".
با ضربه هاي شدیدي که بر آن وارد می شود در چوب و مانند آن فرو می رود به آن"دسار"گفته اند،اما بعضی از مفسران این
کلمه را به معنی طناب تفسیر کرده،و اشاره به طنابهاي بادبان کشتی و مانند آن می دانند،ولی معنی اول مخصوصا با توجه
ذکر"الواح"صحیحتر به نظر می رسد.
به هر حال تعبیر قرآن در اینجا جالب و پر معنی است،چرا که می گوید در میان آن طوفان عظیم و سرتاسري که همه چیز را
در کام خود فرو برده بود فرمان نجات نوح و یارانش را به یک مشت میخ و قطعات چوب سپردیم،و آنها این وظیفه را به
خوبی انجام دادند!و این قدرت نمایی بزرگی است.
این تعبیر ممکن است ضمنا اشاره به ساده بودن کشتیهاي آن زمان نسبت به کشتیهاي پیشرفته زمانهاي بعد باشد که در آن
وقت تشریفات و تشکیلات خاصی نداشت،ولی کشتی نوح با اینحال به اندازه کافی بزرگ بود،و طبق تواریخ سالها براي
ساختن آن زحمت کشید،تا بتواند از هر یک از حیوانات مختلف یک جفت در آن جاي دهد.
*** سپس خداوند به عنایت خاصش نسبت به کشتی نجات نوح اشاره کرده می فرماید:این کشتی در برابر دیدگان(علم)ما
ا ). 􀀀 سینه امواج را می شکافت و تحت نظارت و حفاظت ما به حرکت خود ادامه می داد"( تَجْرِي بِأَعْیُنِن
تعبیر"باعیننا"(در برابر دیدگان ما)کنایه لطیفی است از توجه مخصوص و مراقبت کامل از چیزي،چنان که در آیه 37 سوره
ا :"به او وحی کردیم که در برابر دیدگان 􀀀 ا وَ وَحْیِن 􀀀 هود نیز در بخش دیگري از همین داستان می خوانیم: وَ اصْ نَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِن
ما و بر طبق وحی ما کشتی را بساز".
بعضی از مفسران این تعبیر را اشاره به انسانهاي با شخصیتی دانسته اند که
ص : 33
سوار بر کشتی بودند ( 1)بنا بر این جمله"تجري باعیننا"یعنی آن کشتی بندگان خالص و مخلص ما را همراه می برد،ولی با
توجه به موارد استعمال این تعبیر در آیات دیگر قرآن تفسیر اول صحیح به نظر می رسد.
این احتمال نیز داده شده که"باعیننا"اشاره به فرشتگانی است که در امر هدایت کشتی نوح دخالت داشتند،ولی این تفسیر نیز
به همان دلیلی که در بالا گفته شد ضعیف است.
.( کانَ کُفِرَ ) ( 2 􀀀 زاءً لِمَنْ 􀀀 سپس می افزاید:"تمام اینها کیفري بود براي کسانی که او را تکذیب کردند و کافر شدند"( جَ
آري نوح همانند همه انبیاء از مواهب بزرگ الهی و از نعمتهاي عظیم او بود که بیخبران کفرانش کردند،و به آئینش کافر
.( شدند ( 3
*** سپس به عنوان نتیجه گیري از این ماجراي عظیم می فرماید:"ما این داستان را به عنوان درس عبرت و نشانه اي در میان
ا آیَهً فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ). 􀀀 اه 􀀀 امتها باقی گذاردیم،آیا کسی هست که پند گیرد و متذکر شود"؟( وَ لَقَدْ تَرَکْن
و به راستی که همه گفتنیها در همین ماجرا گفته شده،و آنچه باید انسانی بیدار بفهمد از آن می فهمند.
طبق این تفسیر که موافق آیات قبل و بعد می باشد ضمیر"ترکناها"به
ص : 34
1) "اعین"جمع"عین"است که یکی از معانی آن چشم،و معنی دیگر انسان با شخصیت است،البته معانی دیگري نیز دارد. -1
2) باید توجه داشت که در اینجا"کفر"به صورت"فعل مجهول"است، و اشاره به نوح می باشد که نسبت به او کافر -2
شدند،نه فعل معلوم و اشاره به کافران.
3) هر گاه در آیه چیزي در تقدیر گرفته نشود نائب فاعل"کفر"شخص نوح می شد که نعمت کفران شده اي بود و هر گاه -3
بگوئیم"کفر به"بوده است اشاره به عدم ایمان به نوح و تعلیمات او است.
قصه طوفان و سرگذشت نوح و مخالفانش باز می گردد،ولی بعضی آن را اشاره به "سفینه نوح"می دانند،زیرا مدتی این
کشتی در میان مردم جهان باقیمانده بود،و هر کس چشمش به آن می افتاد تمام ماجراي طوفان نوح در برابرش مجسم می
شد،مخصوصا اگر این روایت را بپذیریم که بقایاي این کشتی تا عصر پیامبر اسلام ص باقی بوده،و حتی بعضی ادعا می کنند
که در عصر ما نیز بقایاي آن را در کوه هاي"آرارات"قفقاز مشاهده کرده اند،این احتمال نیز وجود دارد که آیه اشاره به هر
.( دو معنی باشد،هم داستان نوح ع آیتی بود،و هم کشتی بازمانده اش در میان مردم ( 1
*** و در آیه بعد به عنوان یک سؤال تهدیدآمیز و پر معنی نسبت به کافرانی که همان راه کفار زمان نوح را می سپرند می
ذابِی وَ نُذُرِ ). 􀀀 کانَ عَ 􀀀 گوید:اکنون(بگوئید)عذاب و انذارهاي من چگونه بود"؟!( فَکَیْفَ
آیا واقعیت داشت یا داستان و افسانه بود؟! *** و در آخرین آیه مورد بحث بر این حقیقت تاکید می کند که"ما قرآن را براي
تذکر آسان ساختیم،آیا کسی هست که پند گیرد و متذکر شود؟! ( وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ).
آري این قرآن،هیچ پیچیدگی ندارد،و شرائط تاثیر،در آن جمع است،الفاظش شیرین و جذاب تعبیراتش زنده و پر
معنی،انذارها و بشارتهایش صریح و گویا،داستانهایش واقعی و پر محتوا،دلائلش قوي و محکم،منطقش
ص : 35
1) در باره ماجراي قوم نوح(ع)بحثهاي مشروحی در ذیل آیات 25 تا 49 سوره هود(جلد 9 تفسیر نمونه)صفحه 68 تا 125 -1
آورده ایم.
شیوا و متین،خلاصه آنچه لازمه تاثیر گذاردن یک سخن است در آن جمع است، و به همین دلیل هر زمان دلهاي آماده با آن
تماس یابد،مجذوب آن می شود و در طول تاریخ اسلام نمونه هاي عجیب و شگفت انگیزي از تاثیر عمیق قرآن در دلهاي
آماده دیده می شود،که شاهد گویاي این امر است.
ولی چه می توان کرد هنگامی که نطفه حیاتی یک بذر مرده باشد،اگر در بهترین زمینها آن را جاي دهند،و از آب کوثر زیر
نظر بهترین باغبانها آبیاري کنند،هرگز نمو نخواهد کرد و گل و گیاهی از آن نمی روید.
***
ص : 36
[ [سوره القمر ( 54 ): آیات 18 تا 22
اشاره
جازُ 􀀀 اَلنّ کَأَنَّهُمْ أَعْ
اس􀀀 ا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَ راً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ ( 19 ) تَنْزِعُ 􀀀 إِنّ أَرْسَلْن
􀀀
ذابِی وَ نُذُرِ ( 18 ) ا 􀀀 کانَ عَ 􀀀 ادٌ فَکَیْفَ 􀀀 کَ ذَّبَتْ ع
( ذابِی وَ نُذُرِ ( 21 ) وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا اَلْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ( 22 􀀀 کانَ عَ 􀀀 نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ ( 20 ) فَکَیْفَ
ترجمه:
-18 قوم عاد(نیز پیامبر خود را)تکذیب کردند اکنون(ببینید)عذاب و انذارهاي من چگونه بود؟ 19 -ما تندباد وحشتناك و
سردي را در یک روز شوم مستمر بر آنها فرستادیم.
-20 که مردم را،همچون تنه هاي نخل ریشه کن شده،از جا برمی کند.
-21 (اکنون ببینید)عذاب و انذارهاي من چگونه بود؟ 22 -ما قرآن را براي تذکر آسان کردیم،آیا کسی هست که متذکر شود؟
تفسیر:
و همچنین سرنوشت قوم عاد
قوم دیگري که سرگذشت آنها در این سوره به دنبال سرگذشت فشرده قوم نوح ع آمده،"قوم عاد"است،که قرآن به عنوان
هشداري به کافران و مجرمان در آیات مورد بحث به طور فشرده به آن اشاره کرده،می گوید:
ص : 37
ادٌ ). 􀀀 "قوم عاد نیز پیامبر خود را تکذیب کردند"( کَذَّبَتْ ع
هر قدر پیامبر آنها،هود ع بر تبلیغات خود می افزود،و از راههاي مختلف براي بیدار ساختن آنها تلاش می کرد،آنها بر خیره
سري و لجاجت خود می افزودند،و غرور ناشی از ثروت و امکانات مادي و غفلت ناشی از غرق بودن در شهوات،گوش شنوا
و چشم بینا را از آنها گرفته بود.
سرانجام خداوند آنها را با عذاب دردناکی مجازات کرد،لذا در دنباله همین آیه به صورت سربسته می فرماید بنگرید"عذاب و
ذابِی وَ نُذُرِ ). 􀀀 کانَ عَ 􀀀 انذارهاي من چگونه بود"؟ ( فَکَیْفَ
*** سپس در آیات بعد به شرح این اجمال پرداخته،می افزاید:"ما تندباد وحشتناك و سردي را در یک روز شوم که استمرار
ا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ ). 􀀀 إِنّ أَرْسَلْن
􀀀
و ادامه داشت بر آنها فرستادیم" ( ا
"صرصر"از ماده"صر"(بر وزن شر)در اصل به معنی بستن و محکم کردن است،و تکرار آن در واژه"صرصر"براي تاکید
است،و از آنجا که این باد هم شدید بوده است و هم سرد،هم پر سوزش و هم پر سر و صدا،این واژه به آن اطلاق شده است.
"نحس"در اصل به معنی سرخی شدیدي است که گاه در افق ظاهر می شود،و همچون،شعله آتش بی دودي است که عرب
آن را"نحاس"می گوید، سپس این واژه به هر چیز"شوم"در مقابل"سعد"اطلاق شده است(دقت کنید).
"مستمر"صفتی است براي"یوم"یا"نحس"،در صورت اول مفهومش این است که حوادث آن روز هم چنان استمرار یافت،و
چنان که در آیه 7 در سوره حاقه آمده است"هفت شب و هشت روز این عذاب الهی بطور مداوم بر آنها مسلط بود تا همگی
را در هم کوبید و کسی را زنده نگذاشت".
ص : 38
و در صورت دوم معنایش این است که نحوست این روز ادامه یافت تا همگی را هلاك کرد.
بعضی نیز نحس را به معنی"پر گرد و غبار تفسیر کرده اند،چرا که این تندباد به قدري غبارآلود بود که یکدیگر را نمی دیدند
وقتی از دور نمایان گشت آنها تصور کردند ابر پر بارانی به سوي آنها می آید!اما به زودي فهمیدند که تندبادي است مامور
ا􀀀 ارِضٌ مُمْطِرُن 􀀀 ذا ع 􀀀􀀀 الُوا ه 􀀀 ارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ ق 􀀀 فَلَمّ رَأَوْهُ ع
ا􀀀 عذاب و هلاك آنها،چنان که در آیه 24 سوره احقاف آمده است:
ذابٌ أَلِیمٌ . 􀀀 ا عَ 􀀀 بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ رِیحٌ فِیه
این دو تفسیر با هم منافاتی ندارد و ممکن است هر دو در معنی آیه جمع باشد.
*** سپس در توصیف این تندباد می فرماید:"مردم را همچون تنه هاي نخل ریشه کن شده از جا بر می کند"و به هر سو
جازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ ). 􀀀 النّ کَأَنَّهُمْ أَعْ
اس􀀀 پرتاب می نمود( تَنْزِعُ "منقعر"از ماده"قعر"به معنی پائین ترین نقطه چیزي است،و لذا این واژه در معنی ریشه کن ساختن به کار می رود.
این تعبیر یا به خاطر آن است که قوم عاد اندامی قوي و هیکلهایی درشت داشتند،و چنان که بعضی از مفسران گفته اند براي
حفظ خود از تندباد گودالها و پناهگاهی زیرزمینی ساخته بودند،اما قدرت تندباد در آن روز به حدي بود که آنها را از
پناهگاههایشان ریشه کن می کرد و به این طرف و آن طرف می افکند!حتی گفته اند آنها را چنان با سر به زمین می کوبید
که سرهایشان از تنها جدا می شد! تعبیر به"اعجاز"جمع"عجز"(بر وزن رجل)به معنی قسمت عقب یا
ص : 39
پائین چیزي است،و تشبیه آنها به قسمت پائین نخلها به خاطر آن است که به گفته بعضی باد به قدري شدید بود که نخست
دست و سرهاي آنها را کند و با خود برد، و بعد بقیه بدنهایشان همچون نخل بی شاخ و برگ،از زمینی کنده شده به هر گوشه
و کنار پرتاب می گشت.
یا به خاطر چیزي است که در بالا اشاره کردیم که باد آنها را با سر به زمین می کوبید و گردنها می شکست و سرها جدا می
ذابِی وَ 􀀀 کانَ عَ 􀀀 شد! *** سپس قرآن به عنوان هشدار می گوید:"اکنون بنگرید عذاب و انذارهاي من چگونه بود"؟!( فَکَیْفَ
نُذُرِ ).
ما با اقوام دیگر که راه تکذیب و کبر و غرور و گناه و عصیان را پوییدند چنین رفتار کردیم،شما در باره خود چه می اندیشید
که راه آنها را ادامه می دهید؟ *** و باز در پایان این ماجرا می افزاید:"ما قرآن را براي تذکر سهل و آسان ساختیم،آیا کسی
هست که پند گیرد و متذکر شود"؟آیا گوش شنوایی در برابر این نداي الهی،و این هشدارها و انذارها وجود دارد؟! ( وَ لَقَدْ
یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ).
ذابِی وَ نُذُرِ "در مورد قوم عاد دو بار تکرار شده یکی در آغاز بیان این سرگذشت،و 􀀀 کانَ عَ 􀀀 قابل توجه این که جمله" فَکَیْفَ
یکی هم در پایان آن، این تفاوت شاید از این جهت است که عذاب این گروه از دیگران شدیدتر و وحشتناکتر بود،هر چند
عذابهاي الهی همه شدید می باشد.
***
ص : 40
نکته:
سعد و نحس ایام
در میان مردم معمول است که بعضی از روزها را روز سعد و مبارك، و بعضی را روز شوم و نحس می شمرند،هر چند در
تعیین آن اختلاف بسیار است، سخن اینجا است که این اعتقاد عمومی تا چه حد در اسلام پذیرفته شده؟و یا از اسلام گرفته
شده است؟ البته این از نظر عقل محال نیست که اجزاء زمان با یکدیگر تفاوت داشته باشند،بعضی داراي ویژگیهاي نحوست،و
بعضی ویژگیهاي ضد آن،هر چند از نظر استدلال عقلی راهی براي اثبات یا نفی چنین مطلبی در اختیار نداریم، همین اندازه
می گوئیم ممکن است ولی از نظر عقل ثابت نیست.
بنا بر این اگر دلائل شرعی از طریق وحی که افقهاي وسیعتري را روشن می سازد بر این معنی در دست داشته باشیم قبول آن
نه تنها بی مانع بلکه لازم است.
در آیات قرآن تنها در دو مورد اشاره به"نحوست ایام"شده است:
یکی در آیات مورد بحث،و دیگري در آیه 16 سوره فصلت که در باره همین ماجراي قوم عاد سخن می گوید در آنجا می
.( ساتٍ :"ما تندبادي سخت و سرد در روزهاي شومی بر آنها مسلط ساختیم" ( 1 􀀀 أَیّ نَحِ
امٍ 􀀀 ص فِی ا عَلَیْهِمْ رِیحاً رَْصَراً 􀀀 خوانیم: فَأَرْسَلْن
ص : 41
1) باید توجه داشت که"نحسات"در این آیه صفت براي"ایام"است،یعنی ایام مزبور توصیف به نحوست شده،در حالی که -1
در آیات مورد بحث( فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ )"یوم"اضافه به"نحس"شده،و معنی وصفی ندارد منتها به قرینه آیه فوق باید
بگوئیم در اینجا از قبیل اضافه"موصوف"به"صفت"است(دقت کنید).
اهُ فِی 􀀀 إِنّ أَنْزَلْن
􀀀
و در نقطه مقابل،تعبیر"مبارك"نیز در بعضی از آیات قرآن دیده می شود، چنان که در باره شب قدر می فرماید ا
.( ارَکَهٍ :"ما قرآن را در شبی پر برکت نازل کردیم"(دخان- 3 􀀀 لَیْلَهٍ مُب
همانگونه که گفتیم"نحس"در اصل به معنی سرخی فوق العاده افق است که آن را به صورت"نحاس"یعنی"شعله آتش خالی
از دود"در می آورد،سپس به همین مناسبت در معنی"شوم"به کار رفته است.
به این ترتیب قرآن جز اشاره سربسته اي به این مساله ندارد،ولی در روایات اسلامی به احادیث زیادي در زمینه"نحس و سعد
ایام"برخورد می کنیم که هر چند بسیاري از آنها روایات ضعیف است و یا احیانا آمیخته با بعضی روایات مجعول و خرافات
می باشد،ولی همه آنها چنین نیست،بلکه روایات معتبر و قابل قبولی در میان آنها بدون شک وجود دارد،چنان که مفسران نیز
در تفسیر آیات فوق بر این معنی صحه نهاده اند.
.( محدث بزرگ مرحوم علامه مجلسی نیز روایات فراوانی در"بحار الانوار" در این زمینه آورده است ( 1
آنچه به طور فشرده و خلاصه در اینجا می توان گفت چند مطلب است:
الف-در روایات متعددي سعد و نحس ایام در ارتباط با حوادثی که در آن واقع شده است تفسیر شده،فی المثل در روایتی از
امیر مؤمنان علی ع می خوانیم شخصی از امام ع درخواست کرد تا در باره روز"چهارشنبه"و فال بدي که به آن می زنند و
سنگینی آن،بیانی فرماید که منظور کدام چهارشنبه است؟ فرمود"
اللّ عز و جل الریح علی قوم عاد ":"منظور
􀀀
آخر اربعاء فی الشهر و هو المحاق و فیه قتل قابیل هابیل اخاه...و یوم الاربعاء ارسل ه
ص : 42
1) "بحار الانوار"جلد 59 کتاب السماء و العالم صفحه 1 تا 91 و قسمتی بعد از آن. -1
چهارشنبه آخر ماه است که در محاق اتفاق افتاد،و در همین روز"قابیل"برادرش "هابیل"را کشت...و خداوند در این روز
.( چهارشنبه تندباد را بر قوم عاد فرستاد" ( 1
لذا بسیاري از مفسران به پیروي بسیاري از روایات آخرین چهارشنبه هر ماه را روز نحس می دانند،و از آن تعبیر به"اربعاء لا
تدور"می کنند (یعنی چهارشنبه اي که تکرار نمی شود).
در بعضی دیگر از روایات می خوانیم که روز اول ماه روز سعد و مبارکی است چرا که آدم در آن آفریده شد،همچنین روز
.( 26 چرا که خداوند دریا را براي موسی شکافت ( 2
یا این که روز سوم ماه روز نحسی است،چرا که آدم و حوا در آن روز از بهشت رانده شدند،و لباس بهشتی از تن آنها کنده
.( شد ( 3
.( یا این که روز هفتم ماه روز مبارکی است،چرا که نوح سوار بر کشتی شد(و از غرقاب نجات یافت) ( 4
یا اینکه در مورد نوروز در حدیثی از امام صادق ع می خوانیم که فرمود:"روز مبارکی است که کشتی نوح بر جودي قرار
گرفت،و جبرئیل بر پیامبر اسلام نازل شد،و روزي است که علی ع بر دوش پیامبر ص رفت بتهاي کعبه را شکست،و داستان
.( غدیر خم مصادف با نوروز بود... ( 5
این گونه تعبیرات،در روایات فراوان است که سعد و نحس ایام را با بعضی از حوادث مطلوب،یا نامطلوب پیوند می
دهد،مخصوصا در مورد روز عاشورا
ص : 43
.( 1) تفسیر نور الثقلین جلد 5 ص 183 (حدیث 25 -1
. 2) همان مدرك صفحه 105 -2
. 3) همان مدرك صفحه 58 -3
. 4) همان مدرك صفحه 61 -4
. 5) بحار الانوار جلد 59 صفحه 92 -5
که بنی امیه به گمان پیروزي بر اهل بیت ع آن را روز مسعودي می شمردند، و در روایات شدیدا از تبرك به آن روز نهی
شده،و حتی دستور داده اند که آن روز را روز ذخیره آذوقه سال و مانند آن نکنند،بلکه کسب و کار را در آن روز تعطیل
کرده،و عملا از برنامه بنی امیه فاصله بگیرند مجموع این روایات سبب شده که بعضی مساله سعد و نحس ایام را چنین تفسیر
کنند که مقصود اسلام توجه دادن مسلمین به این حوادث است،تا از نظر عمل خود را بر حوادث تاریخی سازنده تطبیق
دهند،و از حوادث مخرب و روش بنیان گذاران آنها فاصله گیرند.
این تفسیر ممکن است در مورد قسمتی از این روایات صادق باشد ولی در مورد همه آنها مسلما صادق نیست،چرا که از
بعضی از آنها استفاده می شود تاثیر مرموزي در بعضی ایام احیانا وجود دارد که ما از آن آگاهی نداریم.
ب:این نکته نیز قابل دقت است که بعضی در مساله سعد و نحس ایام به اندازه اي راه افراط را پوییده اند که به هر کاري می
خواهند دست بزنند قبلا به سراغ سعد و نحس ایام می روند،و عملا از بسیاري فعالیتها باز می مانند، و فرصتهاي طلایی را از
دست می دهند.
یا این که بجاي بررسی عوامل شکست و پیروزي خود و دیگران استفاده از این تجربیات گرانبها در زندگی،گناه همه شکست
ها را به گردن شومی ایام می اندازند،همانگونه که رمز پیروزي ها را در نیکی ایام جستجو می کنند! این یک نوع فرار از
حقیقت،و افراط در مساله،و توضیح خرافی حوادث زندگی است که باید از آن به شدت پرهیز کرد،و در این مسائل نه گوش
به شایعات میان مردم داد،نه سخن منجمان،و نه گفته فال گیران،اگر چیزي در حدیث معتبر در این زمینه ثابت شود باید
پذیرفت،و گرنه بی اعتنا به گفته این و آن باید خط زندگی را ادامه داد،و با تلاش و سعی و کوشش به پیش محکم
ص : 44
گام برداشت،و از توکل بر خدا یاري جست و از لطف او استعانت خواست.
ج:مساله توجه به سعد و نحس ایام علاوه بر اینکه غالبا انسان را به یک سلسله حوادث تاریخی آموزنده رهنمون می
شود،عاملی است براي توسل و توجه به ساحت قدس الهی،و استمداد از ذات پاك پروردگار،و لذا در روایات متعددي می
خوانیم:در روزهایی که نام نحس بر آن گذارده شده می توانید با دادن صدقه، و یا خواندن دعا،و استمداد از لطف خداوند،و
قرائت بعضی از آیات قرآن، و توکل بر ذات پاك او،به دنبال کارها بروید و پیروز و موفق باشید.
از جمله در حدیثی می خوانیم که یکی از دوستان امام حسن عسکري ع روز سه شنبه خدمتش رسید،امام فرمود:دیروز تو را
ندیدم،عرض کرد:
دوشنبه بود،و من در این روز حرکت را ناخوش داشتم!فرمود:
اللّ
􀀀
اللّ شر یوم الاثنین فلیقرأ فی اول رکعه من صلاه الغداه هل اتی علی الانسان ثم قرأ ابو الحسن(ع)فوقیهم ه
􀀀
من احب ان یقیه ه
شر ذلک الیوم و لقیهم نضره و سرورا: "کسی که دوست دارد از شر روز دوشنبه در امان بماند در اولین رکعت نماز صبح
ذلِکَ􀀀 اللّ شَرَّ
􀀀
اهُمُ هُ 􀀀 سوره هل اتی بخواند،سپس امام ع این آیه از سوره هل اتی را(که تناسب با رفع شر دارد)تلاوت فرمود: فَوَق
الْیَوْمِ ...
.( "خداوند نیکان را از شر روز رستاخیز نگاه می دارد او به آنها خرمی و طراوت ظاهر و خوشحالی درون عطا می کند" ( 1
در حدیث دیگر می خوانیم که یکی از یاران امام ششم ع از آن حضرت پرسید:آیا در هیچ روزي از روزهاي مکروه
چهارشنبه و غیر آن سفر کردن مناسب است؟امام ع در پاسخ فرمود:سفرت را با صدقه آغاز کن و آیه الکرسی را به هنگامی
که می خواهی حرکت کنی تلاوت کن"(و هر کجا می خواهی
ص : 45
. 1) "بحار الانوار"جلد 59 صفحه 39 حدیث 7 -1
.( برو) ( 1
در حدیث دیگري نیز آمده است که یکی از یاران امام دهم علی بن محمد الهادي ع می گوید:خدمت حضرت ع رسیدم در
حالی که در مسیر راه انگشتم مجروح شده بود،و سواري از کنارم گذشت و به شانه من صدمه زد،و در وسط جمعیت گرفتار
شدم و لباسم را پاره کردند،گفتم:خدا مرا از شر تو اي روز حفظ کند،عجب روز شومی هستی!امام فرمود:با ما ارتباط داري و
چنین می گویی؟!و روز را که گناهی ندارد گناهکار می شمري؟ آن مرد عرض می کند از شنیدن این سخن به هوش آمدم و
به خطاي خود پی بردم،عرض کردم اي مولاي من من استغفار می کنم،و از خدا آمرزش می طلبم،امام ع افزود:
ما ذنب الایام حتی صرتم تتشامون بها اذا جوزیتم باعمالکم فیها؟:
"روزها چه گناهی دارد که شما آنها را شوم می شمرید هنگامی که کیفر اعمال شما در این روزها دامانتان را می گیرد"؟!
راوي می گوید:"عرض کردم من براي همیشه از خدا استغفار می کنم و این توبه من است اي پسر رسول خدا".
امام ع فرمود:
اللّ هو المثیب و المعاقب،و المجازي بالاعمال، عاجلا
􀀀
اللّ یعاقبکم بذمها علی ما لا ذم علیها فیه،اما علمت ان ه
􀀀
ما ینفعکم و لکن ه
اللّ ! "این براي تو فایده اي ندارد،خداوند شما را
􀀀
و آجلا،؟قلت:بلی یا مولاي،قال لا تعد و لا تجعل للایام صنعا فی حکم ه
مجازات می کند به مذمت کردن چیزي که نکوهش ندارد،آیا تو نمی دانی که خداوند ثواب و عقاب می دهد،و جزاي اعمال
را در این سرا و سراي دیگر خواهد داد،سپس افزود:
دیگر این عمل را تکرار مکن و براي روزها در برابر حکم خداوند کار و تاثیري
ص : 46
. 1) همان مدرك صفحه 28 -1
.( قرار مده"! ( 1
این حدیث پر معنی اشاره به این است که اگر روزها هم تاثیري داشته باشد به فرمان خدا است،هرگز نباید براي آنها تاثیر
مستقلی قائل شد،و از لطف خداوند خود را بی نیاز دانست،و آن گهی نباید حوادثی را که غالبا جنبه کفاره اعمال نادرست
انسان دارد به تاثیر ایام ارتباط داد،و خود را تبرئه کرد.و شاید این بیان بهترین راه براي جمع میان اخبار مختلف در این باب
است(دقت کنید).
***
ص : 47
1) "تحف العقول"طبق نقل بحار الانوار جلد 59 صفحه 2(با کمی تلخیص). -1
[ [سوره القمر ( 54 ): آیات 23 تا 32
اشاره
کَ ذّ
􀀀
ا بَلْ هُوَ ابٌ 􀀀 لالٍ وَ سُعُرٍ ( 24 ) أَ أُلْقِیَ اَلذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِن 􀀀 إِنّ إِذاً لَفِی ضَ
􀀀
احِداً نَتَّبِعُهُ ا 􀀀 مِنّ و
ا􀀀 ب فَق أَ شََراً الُوا 􀀀 ثَم بِالنُّذُرِ ( 23 ) کَذَّبَتْ وُدُ
ماءَ قِسْمَهٌ بَیْنَهُمْ 􀀀 اَلنّ فِتْنَهً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اِصْ طَبِرْ ( 27 ) وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ اَلْ
اقَهِ 􀀀 م إِنّ رُْسِلُوا
􀀀
اَلْکَذّ اَلْأَشِرُ ( 26 ) ا
􀀀
أَشِرٌ ( 25 ) سَیَعْلَمُونَ غَداً مَنِ ابُ
کانُوا 􀀀 احِدَهً فَ 􀀀 ا عَلَیْهِمْ صَیْحَهً و 􀀀 إِنّ أَرْسَلْن
􀀀
ذابِی وَ نُذُرِ ( 30 ) ا 􀀀 کانَ عَ 􀀀 ی فَعَقَرَ ( 29 ) فَکَیْفَ 􀀀 اط 􀀀 صاحِبَهُمْ فَتَع 􀀀 ادَوْا 􀀀 کُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ ( 28 ) فَن
( کَهَشِیمِ اَلْمُحْتَظِرِ ( 31 ) وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا اَلْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ( 32
ص : 48
ترجمه:
-23 طایفه ثمود(نیز)انذارهاي الهی را تکذیب کردند.
-24 و گفتند:آیا ما از بشري از جنس خود پیروي کنیم؟!اگر چنین کنیم در گمراهی و جنون خواهیم بود! 25 -آیا از میان ما
تنها بر این مرد وحی نازل شده؟نه،او آدم بسیار دروغگوي هوسبازي است.
-26 ولی فردا می فهمند چه کسی دروغگوي هوسباز است! 27 -ما"ناقه"را براي آزمایش آنها می فرستیم،در انتظار پایان کار
آنها باش و صبر کن.
-28 و به آنها خبر ده که آب(قریه)باید در میان آنها تقسیم شود(یک روز سهم ناقه، و یک روز براي آنها)و هر یک در نوبت
خود باید حاضر شوند.
-29 آنها یکی از یاران خود را صدا زدند،او به سراغ این کار آمد و(ناقه را)پی کرد.
-30 (اکنون بنگرید)عذاب و انذارهاي من چگونه بود؟! 31 -ما فقط یک صیحه(صاعقه عظیم)بر آنها فرستادیم و به دنبال آن
همگی به صورت گیاه خشکی درآمدند که صاحب چهارپایان در آغل جمع آوري می کند! 32 -ما قرآن را براي یادآوري
آسان ساختیم آیا کسی هست که متذکر شود.
تفسیر:
سرانجام دردناك قوم ثمود
سومین قومی که شرح زندگی آنها به طور فشرده به عنوان درس عبرتی در تعقیب بحثهاي گذشته در این سوره مطرح شده
است"قوم ثمود"است که در سرزمین"حجر"که در شمال حجاز قرار داشت زندگی داشتند، و پیامبرشان "صالح"نهایت
کوشش را در هدایت آنها کرد اما به جایی نرسید.
نخست می فرماید:طایفه ثمود نیز انذارهاي الهی را تکذیب کردند، و تهدیدها را به هیچ گرفتند"( کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ ).
گرچه بعضی از مفسران"نذر"را در اینجا به معنی"پیامبران انذار
ص : 49
کننده"گرفته اند،و تکذیب قوم ثمود را نسبت به صالح به عنوان تکذیب تمام پیامبران شمرده اند،چرا که دعوت تمام انبیاء
هماهنگ بود،ولی ظاهر این است که"نذر"در اینجا جمع"انذار"به معنی بیاناتی است که توأم با بیم دادن است که طبعا در
کلام هر پیغمبري وجود دارد.
*** سپس به علت تکذیب آنها پرداخته،می افزاید:"آنها گفتند:آیا ما از انسانی از جنس خود پیروي کنیم؟اگر چنین کنیم در
لالٍ وَ سُعُرٍ ). 􀀀 إِنّ إِذاً لَفِی ضَ
􀀀
احِداً نَتَّبِعُهُ ا 􀀀 مِنّ و
ا􀀀 ب فَق أَ شََراً الُوا 􀀀 گمراهی و جنون خواهیم بود" (
آري کبر و غرور و خودبینی و خودخواهی حجاب بزرگ آنها در برابر دعوت انبیا بود،آنها می گفتند:صالح فردي مانند ما
است،دلیلی ندارد که ما از او پیروي کنیم!او چه امتیازي بر ما دارد که رهبر باشد،و ما پیرو و تابع او؟! این همان اشکالی است
که امتهاي گمراه غالبا به انبیا داشتند که آنها افرادي از جنس ما هستند و به همین دلیل نمی توانند پیامبر الهی باشند.
جمعی از مفسران تعبیر به"واحدا"چنین استفاده کرده اند که منظور دشمنان صالح این بوده که او یک فرد عادي است،مال و
ثروت هنگفت،و یا نژاد و نسب فوق العاده اي ندارد،بعضی نیز آن را به این معنی تفسیر کرده اند که او یک نفر است جمعیت
و گروهی ندارد،در حالی که یک رهبر باید جمعیتی در اختیار داشته باشد و با این امتیاز دیگران را به پیروي خود بخواند.
ولی تفسیر سومی نیز در اینجا وجود دارد که آنها روي واحد عددي تکیه نمی کردند،بلکه هدفشان واحد نوعی بود،مقصود
این بود که او فردي از نوع و جنس ماست و نوع بشر نمی تواند رسالت الهی را بر عهده گیرد بلکه باید پیامبر از جنس
فرشتگان باشد،البته جمع میان هر سه تفسیر ممکن است،
ص : 50
ولی به هر حال ادعایی واهی و بی اساس بود.
"سعر"(بر وزن شتر)جمع"سعیر"در اصل به معنی آتش برافروخته و پر هیجان است،و گاه به معنی"جنون"نیز آمده چرا که در
حالت جنون، هیجان خاصی به انسان دست می دهد،و لذا به"شتر دیوانه"ناقه مسعوره" می گویند.
این احتمال نیز وجود دارد که قوم ثمود این تعبیر را از پیامبرشان صالح ع گرفته بودند که به آنها می گفت:اگر شما دست از
بت پرستی برندارید،و از دعوت من پیروي نکنید،در"ضلال و سعر"(در گمراهی و آتشهاي افروخته جهنم)خواهید بود،آنها
در پاسخ می گویند:اگر ما از بشري مثل خودمان پیروي کنیم در"ضلال و سعر"خواهیم بود! به هر حال ذکر"سعر"به
صورت"جمع"در حقیقت براي تاکید و دوام است،خواه به معنی جنون باشد یا به معنی آتش برافروخته.
*** سپس افزودند به فرض که وحی الهی بر انسانی نازل شود"آیا از میان ما تنها بر این مرد وحی نازل شده"؟!با اینکه
ا ). 􀀀 افرادي سرشناستر و معروفتر و ثروتمندتر از او پیدا می شود( أَ أُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِن
ذَا الرَّسُولِ 􀀀 ا لِه 􀀀 در حقیقت گفته هاي قوم ثمود شباهت زیادي با گفته هاي مشرکان مکه داشت که گاهی ایراد می کردند م
لا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیراً :"چرا این پیامبر غذا می خورد و در بازارها راه می 􀀀 واقِ لَوْ 􀀀 امَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْ 􀀀 یَأْکُلُ الطَّع
.( رود؟چرا فرشته اي نازل نشده که همراه او انذار کند"؟ (فرقان- 7
ی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ : 􀀀 ذَا الْقُرْآنُ عَل 􀀀 لا نُزِّلَ ه 􀀀 و گاه می گفتند: لَوْ
"چرا این قرآن بر یکی از مردان بزرگ و ثروتمند مکه و طائف نازل نشده
ص : 51
.( است"؟!(زخرف- 31
حال که بناست رسول الهی بشر باشد چرا بشري تهیدست و بیکس و کار؟! این کوردلان که گویی در طول تاریخ مطالب را
یک نواخت بیخ گوش هم می گفتند گمان می کردند اگر کسی ثروت یا قوم و قبیله و مقام و منصب و نسب معروفی دارد
دلیل بر شخصیت او است،در حالی که ستمکارترین مردم غالبا در میان اینگونه افراد بودند.
این احتمال در تفسیر آیه نیز از سوي بعضی از مفسران پذیرفته شده است که آنها می گفتند:آیا فقط وحی بر او نازل شده؟چرا
بر همه ما نازل نمی شود مگر ما چه تفاوتی با هم داریم؟همانگونه که در آیه 52 سوره مدثر آمده است: بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ
ی صُ حُفاً مُنَشَّرَهً :"بلکه هر یک از آنها انتظار دارد کتابهایی از آسمان بر او نازل شود"! سپس در پایان آیه می 􀀀 مِنْهُمْ أَنْ یُؤْت
گوید:"آنها همین موضوع را دلیل بر کذب پیامبرشان"صالح"گرفتند و گفتند:او آدم بسیار دروغگوي هوسباز و متکبر است"!
کَذّ أَشِرٌ ).
􀀀
( بَلْ هُوَ ابٌ
چرا که می خواهد بر ما حکومت کند،و همه چیز را در قبضه خود بگیرد، و بر طبق هوسهایش رفتار کند.
واژه"اشر"وصف است از ماده"اشر"(بر وزن قمر)که به معنی"شدت خوشحالی توأم با هوسبازي"است.
الْکَذّ الْأَشِرُ
􀀀
*** ولی قرآن در پاسخ آنها می گوید"فردا می فهمند چه کسی دروغگوي هوسباز است"؟( سَیَعْلَمُونَ غَداً مَنِ ابُ
.(
همان زمان که عذاب الهی فرا رسد و آنها را در هم کوبد و تبدیل به یک مشت خاك و خاکستر شوند،و سپس"مجازات بعد
از مرگ"نیز دامانشان را
ص : 52
بگیرد می فهمند این گونه نسبتها شایسته چه کسی بوده است؟و قبایی است براي قامت چه شخصی؟! روشن است که منظور از
غدا(فردا)آینده نزدیک است و این تعبیر جالب لطیفی است.
در اینجا ممکن است سؤالی طرح شود و آن اینکه در حال نزول این آیات آنها مجازات خود را مسلما دیده بودند،دیگر جاي
این ندارد که گفته شود فردا می فهمند دروغگوي هوسباز کیست؟ در پاسخ این سؤال دو جواب می توان گفت:نخست اینکه
این سخن در حقیقت به پیامبر خدا"صالح"گفته شده،و در آن روز و در آن شرائط بیان گردیده و مسلم است که آن روز
هنوز عذاب نازل نشده بود.
دیگر اینکه منظور از فردا فرداي قیامت است که همه چیز به وضوح آشکار می شود(ولی تفسیر اول مناسبتر و با آیات بعد
سازگارتر است).
در اینجا سؤال دیگري مطرح است و آن اینکه مشرکان قوم ثمود قبل از نزول عذاب نیز به واقعیت دعوت صالح پی برده،و
معجزه انکارناپذیرش را مشاهده کرده بودند،پس چرا می گوید فردا می فهمند؟.
پاسخ این سؤال نیز با توجه به یک نکته روشن است و آن اینکه:علم همواره مراتبی دارد،در بعضی از مراتب ممکن است
طرف مقابل انکار کند، اما گاه به مرحله اي می رسد که دیگر جاي انکار نیست،و همه چیز به رأي العین دیده می شود،و
منظور از علم در اینجا همین مرحله کامل آن است.
*** سپس به داستان"ناقه"که به عنوان معجزه و سند گویاي صدق دعوت صالح ع فرستاده شده بود اشاره کرده،می
افزاید:"به صالح وحی کردیم که ما ناقه را براي آزمایش و امتحان براي آنها می فرستیم،در انتظار پایان کار آنها باش
ص : 53
النّ فِتْنَهً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ ).
اقَهِ 􀀀 م إِنّ رُْسِلُوا
􀀀
و شکیبایی پیشه کن"( ا
"ناقه"همان شتر ماده اي که به عنوان معجزه صالح فرستاده شد مسلما یک ناقه معمولی نبود،بلکه داراي ویژگیهاي خارق
العاده اي بود،از جمله اینکه طبق روایت مشهوري این ناقه از دل صخره اي از کوه برآمد،تا معجزه گویایی در برابر منکران
لجوج باشد.
"فتنه"چنان که قبلا نیز گفته ایم به معنی بردن طلا در بوته و آتش براي روشن ساختن میزان خلوص آن است،سپس به هر
گونه آزمایش و امتحان اطلاق شده.
*** روشن است که قوم ثمود در اینجا در برابر آزمایش بزرگی قرار گرفتند، لذا در آیه بعد می افزاید:"به صالح گفتیم به
آنها خبر ده که آب قریه باید در میان آنها تقسیم شود(یک روز از براي ناقه،و یک روز براي اهل قریه)و هر کدام از آنها در
.( ماءَ قِسْمَهٌ بَیْنَهُمْ کُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ ) ( 1 􀀀 نوبت خود باید حضور یابد و دیگر مزاحم او نشود"( وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْ
گرچه قرآن در این زمینه توضیحی بیش از این نداده است،ولی بسیاري از مفسران گفته اند که ناقه صالح روزي که نوبت او
بود تمام آب را می نوشید، ولی بعضی دیگر گفته اند وضع و هیئت آن طوري بود که وقتی کنار آب می آمد حیوانات دیگر
فرار می کردند و نزدیک نمی شدند،و لذا چاره اي جز این نبود که یک روز آب را در اختیار ناقه قرار دهند،و روز دیگر را
در اختیار خودشان.
ص : 54
1) "محتضر"اسم مفعول از ماده"حضور"است،و"شرب"به معنی سهم و نوبت آب است،بنا بر این جمله" کُلُّ شِرْبٍ - 1
مُحْتَضَرٌ "مفهومش این است که هر نوبتی صاحبش نزد آن حاضر می شود و دیگري حق حضور و مزاحمت را ندارد.
به هر حال این قوم در مضیقه آب قرار گرفتند و تحمل نداشتند که یک روز تمام آب در اختیار"ناقه"باشد و یک روز در
اختیار آنها،مخصوصا طبق احتمالی که بعضی از مفسران داده اند که آب در آبادي آنها خیلی کم بود(هر چند این معنی با
آیات 146 تا 148 تناسب ندارد چرا که از آن استفاده می شود این قوم در سرزمینی پر از باغها و چشمه ها زندگی می
کردند).
*** به هر حال این قوم سرکش و خودخواه و لجوج تصمیم گرفتند"ناقه" را از پاي درآورند،در حالی که"صالح"به آنها
اخطار کرده بود که اگر آزاري به ناقه برسانند در فاصله کوتاهی عذاب دامانشان را خواهد گرفت،اما آنها بدون اعتنا به این
ی فَعَقَرَ ). 􀀀 اط 􀀀 صاحِبَهُمْ فَتَع 􀀀 ادَوْا 􀀀 امر"یکی از یاران خود را صدا زدند،و او به سراغ این کار آمد،و ناقه را پی کرد"( فَن
"صاحب"در اینجا ممکن است اشاره به یکی از رؤساي قوم عاد باشد، و یکی از اشرار معروف آنها که در تاریخ به
عنوان"قداره بن سالف" ( 1)از او یاد شده است.
"تعاطی"در اصل به معنی برگرفتن چیزي یا به سراغ مطلبی رفتن است،و نیز به انجام کارهاي مهم و خطرناك گفته می شود،یا
انجام کارهاي پر زحمت، و یا کاري که در مقابل آن عطا و مزدي قرار داده شده است.
همه این تفسیرها در آیه مورد بحث جمع است چرا که اقدام به کشتن ناقه جرات و جسارت زیادي لازم داشت،و هم کاري پر
زحمت بود،و قاعدتا در برابر آن اجر و مزدي هم قرار داده بودند.
"عقر"از ماده"عقر"(بر وزن ظلم)در اصل به معنی اساس و ریشه
ص : 55
1) قداره(بر وزن مناره)مردي بود زشت صورت و زشت سیرت و از شومترین افراد در تاریخ بود. -1
است،و هنگامی که این واژه در مورد شتر به کار رود به معنی کشتن و نحر کردن و یا پی کردن است.
قابل توجه اینکه قرآن در اینجا کشتن ناقه را به یک فرد نسبت داده است،در حالی که در سوره"و الشمس"به همه آنها نسبت
می دهد و می فرماید:
فعقروها(قوم ثمود ناقه را کشتند)این به خاطر آن است که آن یک نفر به نمایندگی و به رضایت همه قوم اقدام به این کار
.( کرد،و می دانیم کسی که راضی به فعل دیگري باشد شریک در عمل او است ( 1
در بعضی روایات آمده که"قداره"قبلا شراب نوشید،و در حال مستی اقدام بر این عمل زشت و جنایت بزرگ نمود.
در مورد طرز کشتن ناقه نیز اقوال گوناگونی است:بعضی گفته اند با شمشیر آن را پی کرد،و بعضی گفته اند در کمین آن
پشت صخره اي قرار گرفت نخست آن را با تیر زد و بعد با شمشیر به آن حمله کرد.
*** آیه بعد به عنوان مقدمه اي براي ذکر عذاب وحشتناك این قوم سرکش می گوید:"اکنون بنگرید عذاب و انذارهاي من
ذابِی وَ نُذُرِ ). 􀀀 کانَ عَ 􀀀 چگونه بود"؟!( فَکَیْفَ
*** و سپس می افزاید:یک صیحه بر آنها فرستادیم،و به دنبال آن همگی به صورت گیاه خشک شده کوبیده اي درآمدند
کانُوا کَهَشِیمِ 􀀀 احِ دَهً فَ 􀀀 ا عَلَیْهِمْ صَ یْحَهً و 􀀀 إِنّ أَرْسَلْن
􀀀
که صاحب چهارپایان براي حیوانات خود در آغل جمع آوري می کند"!( ا
الْمُحْتَظِرِ ).
ص : 56
1) شرح این مطلب را تحت عنوان"پیوند مکتبی"در جلد 9 صفحه 158 (ذیل آیه 65 سوره هود)بیان کردیم. -1
"صیحه"در اینجا به معنی صداي عظیمی است که از آسمان برمی خیزد، و ممکن است اشاره به صاعقه وحشت زایی باشد که
ادٍ وَ 􀀀 صاعِقَهِ ع 􀀀 صاعِقَهً مِثْلَ 􀀀 بر فراز شهر آنها در گرفت، چنان که در آیه 13 سوره فصلت آمده است فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ
ثَمُودَ :"اگر آنها سرپیچی کنند به آنها بگو شما را صاعقه اي همچون صاعقه عاد و ثمود انذار می کنم"! "هشیم"از
ماده"هشم"(بر وزن خشم)در اصل به معنی شکستن اشیاء سست است،مانند گیاهان،لذا به گیاهان خرد شده که صاحبان
گوسفندان براي آنها می کوبند و آماده می کنند هشیم گفته می شود،و گاه به گیاهان خشکی تفسیر شده که زیر دست و پاي
حیوانات در آغل کوبیده می شود.
"محتظر"در اصل از ماده"حظر"(بر وزن مغز)به معنی"منع" است،و لذا آغلی را که براي گوسفندان و حیوانات درست می
کنند که مانع خروج آنها یا حمله حیوانات وحشی گردد"حظیره"می نامند،و"محتظر" (بر وزن محتسب)شخصی است که
صاحب چنین مکانی است.
تعبیري که در این آیه در باره عذاب قوم ثمود آمده است بسیار عجیب و پر معنی است،چرا که خداوند براي نابودي این قوم
سرکش هرگز لشکریانی از آسمان و زمین نفرستاد،تنها با یک صیحه آسمانی،یک صاعقه گوشخراش، یک موج عظیم
انفجار،که همه چیز را در مسیر خود در شعاع وسیعی در هم کوبید و خرد کرد کار آنها را ساخت! قصرها و خانه هاي آباد
آنها همچون"حظیره"گوسفندان شد،و اجساد بیجان و در هم شکسته آنها به صورت گیاه خشک کوبیده اي که زیر دست و
پاي گوسفندان می ریزند درآمد.
درك این معنی براي گذشتگان مشکل بود،اما براي ما که امروز از تاثیر امواج ناشی از انفجار آگاه هستیم که چگونه همه
چیز را در مسیر خود متلاشی
ص : 57
و خرد می کند درك آن آسان است،البته صاعقه عذاب الهی با این انفجارهاي بشري قابل مقایسه نیست و از اینجا روشن می
شود که این صاعقه عظیم چه بلائی بر سر این قوم خیره سر آورد؟ *** و در آخرین آیه مورد بحث و پایان این سرگذشت
دردناك و عبرت انگیز بار دیگر می فرماید:"ما قرآن را براي تذکر و بیداري انسانها آسان نمودیم آیا پند گیرنده اي پیدا می
شود"؟!( وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ).
تعبیراتش زنده و روشن،داستانهایش گویا،و انذارها و تهدیدهایش تکان دهنده و بیدارگر است.
***
ص : 58
[ [سوره القمر ( 54 ): آیات 33 تا 40
اشاره
ذلِکَ نَجْزِي مَنْ شَ کَرَ 􀀀 ا کَ 􀀀 اهُمْ بِسَحَرٍ ( 34 ) نِعْمَهً مِنْ عِنْدِن 􀀀 إِلاّ آلَ لُوطٍ نَجَّیْن
􀀀
حاصِ باً 􀀀 ا عَلَیْهِمْ 􀀀 إِنّ أَرْسَلْن
􀀀
کَ ذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ ( 33 ) ا
ذابِی وَ نُذُرِ ( 37 ) وَ لَقَدْ صَبَّحَهُمْ 􀀀 ا أَعْیُنَهُمْ فَذُوقُوا عَ 􀀀 اوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ فَطَمَسْن 􀀀 مارَوْا بِالنُّذُرِ ( 36 ) وَ لَقَدْ ر 􀀀 ا فَتَ 􀀀 35 ) وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَن )
( ذابِی وَ نُذُرِ ( 39 ) وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا اَلْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ( 40 􀀀 ذابٌ مُسْتَقِرٌّ ( 38 ) فَذُوقُوا عَ 􀀀 بُکْرَهً عَ
ترجمه:
-33 قوم لوط انذارهاي(پی در پی پیامبرشان را)تکذیب کردند.
-34 ما بر آنها تندبادي که ریگها را به حرکت درمی آورد فرستادیم(و همه را هلاك
ص : 59
کردیم)جز خاندان لوط را که سحرگاهان آنها را نجات دادیم.
-35 این نعمتی بود از ناحیه ما،اینگونه کسی را که شکرگزار است پاداش می دهیم.
-36 او آنها را در مورد مجازات ما انذار کرد،ولی آنها اصرار بر مجادله و القاء شک داشتند.
-37 آنها از لوط خواستند میهمانانش را در اختیار آنان بگذارد!،ولی ما چشمانشان را نابینا و محو کردیم(و گفتیم)بچشید
عذاب و انذارهاي مرا.
-38 سرانجام صبحگاهان در اول روز عذابی مستمر و ثابت به سراغشان آمد.
-39 (و گفتیم)اکنون بچشید عذاب و انذارهاي مرا.
-40 ما قرآن را براي یادآوري آسان کردیم آیا کسی هست که متذکر شود؟
تفسیر:
قوم لوط به سرنوشت شومتري مبتلا شدند
در این آیات اشارات کوتاه و تکان دهنده اي به داستان قوم لوط و عذاب وحشتناك این جمعیت ننگین و گمراه دیده می
شود،و این چهارمین قسمت از سرگذشت اقوام پیشین در این سوره است.
نخست می گوید:"قوم لوط انذارهاي پی در پی پیامبرشان را تکذیب کردند"( کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ ).
"نذر"چنان که قبلا نیز اشاره کردیم جمع"انذار"به معنی تهدید و بیم دادن است، و ذکر آن به صیغه جمع ممکن است اشاره
به انذارهاي پی در پی این پیامبر بزرگ باشد که این قوم لجوج همه آنها را تکذیب کردند،و یا اشاره به انذار حضرت لوط ع
و پیامبران پیش از او است،زیرا دعوتهاي انبیاء همگی یک حقیقت را تعقیب می کند.
*** سپس در یک جمله کوتاه به گوشه اي از عذاب آنها و نجات خانواده حضرت لوط اشاره کرده،می گوید:"ما بر آنها
تندبادي که ریگها را به حرکت در
ص : 60
حاصِباً ). 􀀀 ا عَلَیْهِمْ 􀀀 إِنّ أَرْسَلْن
􀀀
می آورد فرستادیم"( ا
و همه را در زیر این باران ریگ مدفون ساختیم.
اهُمْ بِسَحَرٍ ). 􀀀 إِلاّ آلَ لُوطٍ نَجَّیْن
􀀀 "جز خاندان لوط که ما آنها را سحرگاهان از آن سرزمین بلا رهایی بخشیدیم" (
"حاصب"به معنی تندبادي است که"حصباء"یعنی ریگ و سنگ را به حرکت درمی آورد.
در آیات دیگر قرآن نیز هنگامی که عذاب قوم لوط را می شمرد علاوه بر زلزله اي که شهرهاي آنها را زیر و رو کرد سخن از
جارَهً مِنْ سِجِّیلٍ 􀀀 ا حِ 􀀀 ا عَلَیْه 􀀀 ا وَ أَمْطَرْن 􀀀 سافِلَه 􀀀 ا 􀀀 الِیَه 􀀀 ا ع 􀀀 ا جَعَلْن 􀀀 جاءَ أَمْرُن 􀀀 فَلَمّ
ا􀀀 باران سنگ می گوید، چنان که در آیه 82 هود می خوانیم:
مَنْضُودٍ :"هنگامی که فرمان ما فرا رسید آن شهر و دیار را زیر و رو کردیم و بارانی از سنگ از گلهاي متحجر و متراکم آنها
نازل نمودیم".
آیا این دو نوع عذاب بود یکی تندبادي که سنگ و ریگ بیابان را با خود برداشت و بر آنها کوبید،و دیگر بارانی از سنگهاي
آسمانی،و یا هر دو به یک معنی باز می گردد،چرا که گاهی گردبادهاي عظیم در بیابانها توده هایی از سنگ و ریگ را از
زمین برداشته با خود به آسمان می برد و هنگامی که فشار گردباد فرو نشست یک مرتبه آنها را بر نقطه دیگري فرو می
ریزد؟بعید نیست که در اینجا نیز به فرمان خدا گردبادي ماموریت یافت تا توده هاي عظیمی از سنگ و ریگ بیابان را به
آسمان برد،و بعد از زلزله ویرانگر بر شهرهاي قوم لوط فرو ریزد،و اجساد آلوده آنها را در زیر آن دفن کند،و حتی ویرانه هاي
.( شهرهاي آنها را از صفحه روي زمین محو نماید تا براي همیشه درس عبرتی براي دیگران باشد ( 1
ص : 61
1) در این زمینه بحثهاي دیگري در جلد 9 صفحه 190 به بعد(ذیل آیه 82 سوره هود)داشته ایم. -1
ضمنا آیه فوق می گوید:نجات خاندان حضرت لوط به هنگام سحر بود، این به خاطر آن بود که وعده عذاب این قوم ستمگر
نیز هنگام صبح بود،لذا در آخر شب به فرمان خدا این خانواده با ایمان(جز همسرش که راه خود را از راه لوط جدا کرده
بود)از شهر بیرون رفتند و چیزي نگذشت که زلزله و سپس باران سنگ شروع شد،چنان که در آیه سوره هود آمده: فَأَسْرِ
صابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ :در 􀀀 ا أَ 􀀀 ا م 􀀀 لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَ دٌ إِلَّا امْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصِ یبُه 􀀀 بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ
قسمتی از شب با خانواده ات حرکت کن، و هیچیک از شما پشت سرش را نگاه نکند،مگر همسرت که او نیز به همان بلائی
که آنها گرفتار می شوند مبتلا خواهد شد،موعد آنها صبح است آیا صبح نزدیک نیست"؟! و از اینجا روشن می شود اینکه
بعضی از مفسران به پیروي بعضی از ارباب لغت"سحر"را در اینجا به معنی"بین الطلوعین"تفسیر کرده اند هیچگونه مناسبتی با
.( آیه فوق ندارد ( 1
*** در آیه بعد براي تاکید می فرماید:"نجات خاندان لوط نعمتی بود از ناحیه ما،آري این گونه کسی را که شکرگزاري
.( ذلِکَ نَجْزِي مَنْ شَکَرَ ) ( 2 􀀀 ا کَ 􀀀 کند پاداش می دهیم" ( نِعْمَهً مِنْ عِنْدِن
*** و در آیه بعد این حقیقت را بازگو می کند که لوط قبلا اتمام حجت کرده
ص : 62
1) "راغب"در مفردات می گوید:السحر اختلاط ظلام آخر اللیل بضیاء النهار:"سحر به معنی اختلاط تاریکی آخر شب با -1
روشنایی روز است".
2) "نعمه""مفعول به"براي فعل مقدري است از جنس خودش،و یا"مفعول له" براي فعل"نجینا"است که در آیه قبل آمده. -2
"و آنها را از مجازات ما آگاه ساخته بود،ولی آنها در انذارهاي الهی تردید کردند،و اصرار بر مجادله و القاء شک و شبهه
مارَوْا بِالنُّذُرِ ). 􀀀 ا فَتَ 􀀀 داشتند"( وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَن
"بطش"(بر وزن فرش)در اصل به معنی گرفتن چیزي است با قدرت، و از آنجا که هنگام مجازات قبلا مجرم را با قدرت می
گیرند این کلمه به معنی مجازات نیز آمده است.
"تماروا"از ماده"تماري"به معنی گفتگوي طرفینی براي ایجاد شک و القاي شبهه و مجادله در برابر حق است،در حقیقت آنها
دست به دست هم دادند و از طرق گوناگون براي ایجاد شک و شبهه در افکار عمومی وارد شدند تا اثرات انذارهاي این
پیامبر بزرگ را خنثی کنند.
*** آنها به القاء شبهات عقیدتی در میان مردم قناعت نکردند بلکه در زشتکاري و وقاحت و بی شرمی کار را به جایی
رسانیدند که وقتی فرشتگان مامور عذاب به صورت جوانانی خوش منظر به عنوان میهمان وارد خانه لوط شدند این قوم بی
شرم به سراغ آنها آمدند و چنان که آیه بعد می گوید"از لوط خواستند که میهمانانش را در اختیار آنان بگذارد"!( وَ لَقَدْ
اوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ ). 􀀀ر
"لوط"به قدري از این مساله ناراحت شد که حد نداشت و مصرا از آنها خواهش کرد دست از این رسوایی و آبروریزي
بردارند،و حتی طبق آیه 71 سوره حجر به آنها وعده داد دختران خود را به ازدواج آنها(در صورت توبه از این
اعمال)درآورد،و این نهایت مظلومیت این پیامبر بزرگ را در میان این گروه بی شرم و بی ایمان و فاقد همه چیز نشان می
دهد.
ولی چیزي نگذشت که این گروه مهاجم نخستین مجازات خود را دریافت داشتند،چنان که خداوند در دنباله همین آیه می
ا􀀀 فرماید:"ما چشمهاي آنها را نابینا و محو کردیم و به آنها گفتیم بچشید عذاب من و انذارهاي مرا"( فَطَمَسْن
ص : 63
ذابِی وَ نُذُرِ 􀀀 أَعْیُنَهُمْ فَذُوقُوا عَ
.(
آري اینجا بود که دست قدرت خداوند از آستین عدالت بیرون آمد و به گفته بعضی به جبرئیل فرمان داد که گوشه اي از
شهپرش را بر چشم آنان بکوبد، فورا همگی نابینا شدند،و حتی گفته می شود که جاي چشم آنها به کلی صاف و همانند
صورتشان شد! گرچه در آیه سخنی از این معنی به میان نیامده است که چه افرادي به سراغ فرشتگان آمدند ولی مسلما تمام
قوم لوط نبودند بلکه اوباشانی که در وقاحت از دیگران پیشی گرفته بودند در این کار پیشقدم شدند،و سرنوشت آنها درس
عبرتی براي افرادي دیگر شد،چرا که با همان حال زار به میان جمع برگشتند،اما دلی آماده در آن میان نبود که از این عذاب
مقدماتی عبرتی گیرد.
می گویند:اینکه خداوند مجازات آنها را تا هنگام طلوع صبح تاخیر انداخت براي این بود که این حادثه در روز قبل صورت
گرفت،و به آنها مجال داد که یک شب دیگر را در باره سرنوشت خود بیندیشند،و نمونه اي از عذاب الهی را در وجود این
نابینایان بدبخت ببینند،شاید بیدار شوند و توبه کنند،ولی افسوس که حتی طبق روایتی خود این نابینایان نیز عبرت نگرفتند و
هنگامی که دست به دیوارها گرفته و به خانه خود برگشتند سوگند یاد کردند که فردا صبح یک نفر از خاندان لوط را زنده
.( نخواهیم گذاشت ( 1
*** عاقبت عذاب نهایی فرا رسید،و با زلزله اي ویرانگر که با نخستین شعاع صبحگاهی آن سرزمین را تکان داد شهرهایشان
زیر و رو شد،بدنها قطعه قطعه و متلاشی و زیر آوارها فرو رفت،باران شدیدي از سنگ بر آنها فرو ریخت،
ص : 64
. 1) تفسیر"نور الثقلین"جلد 5 صفحه 185 -1
و آثار ویرانه هاي آنها را نیز محو کرد! چنان که آیه بعد به صورت سربسته و فشرده به این معنی اشاره کرده می گوید:
ذابٌ مُسْتَقِرٌّ ). 􀀀 "سرانجام صبحگاهان در اول روز عذابی مستمر و ثابت به سراغ آنها آمد" ( وَ لَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُکْرَهً عَ
آري در لحظاتی کوتاه همه چیز پایان گرفت و اثري از آنها باقی نماند.
تعبیر به"بکره"(آغاز روز)به خاطر این است که"صبحهم"معنی گسترده اي دارد که تمام صبح را در بر می گیرد در حالی که
منظور آغاز صبح است.
آیا این ماجرا آغاز طلوع فجر بوده،یا آغاز طلوع آفتاب؟دقیقا معلوم نیست ولی شاید تعبیر"بکره"بیشتر مناسب آغاز طلوع
آفتاب باشد.
واژه"مستقر"به معنی ثابت و پابرجاست،و در اینجا ممکن است اشاره به این باشد که این عذاب به قدري کوبنده و قوي و
نیرومند بود که هیچ قدرتی مقابله با آن را نداشت.
این معنی نیز گفته شده است که چون این عذاب دنیوي با عذاب برزخی آنها اتصال پیدا کرد از آن تعبیر به"مستقر"شده
است.
ذابِی وَ نُذُرِ ). 􀀀 *** سپس می افزاید:بار دیگر به آنها گفته شد:"اکنون بچشید عذاب من و انذارهاي مرا"( فَذُوقُوا عَ
تا دیگر در انذارهاي پیامبران شک و تردید نکنید.
گرچه این جمله دو بار در این ماجرا ذکر شده ولی پیداست جمله اول اشاره به همان عذاب مقدماتی یعنی نابینا شدن گروهی
است که به خانه لوط هجوم آوردند،و بار دوم اشاره به عذاب نهایی یعنی زلزله ویرانگر و باران سنگ
ص : 65
می باشد.
*** و بالآخره در آخرین آیه مورد بحث براي چهارمین بار در این سوره این جمله پر معنی و بیدارگر را تکرار می کنند:"ما
قرآن را براي پند گرفتن و یادآوري آسان کردیم،آیا کسی هست که پند گیرد و متذکر شود"( وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ
مِنْ مُدَّکِرٍ ).
قوم لوط پند نگرفتند،نه از انذارها،و نه از عذاب مقدماتی و هشدار دهنده،آیا دیگران که آلوده همان گناهانند از شنیدن این
آیات قرآن به خود می آیند و پشیمان می شوند توبه می کنند؟! ***
ص : 66
[ [سوره القمر ( 54 ): آیات 41 تا 46
اشاره
راءَهٌ فِی 􀀀 ئِکُمْ أَمْ لَکُمْ بَ 􀀀 کُفّ خَیْرٌ مِنْ أُول
􀀀
اهُمْ أَخْذَ عَزِیزٍ مُقْتَدِرٍ ( 42 ) أَ ارُکُمْ 􀀀 ا فَأَخَذْن 􀀀 ا کُلِّه 􀀀 اتِن 􀀀 جاءَ آلَ فِرْعَوْنَ اَلنُّذُرُ ( 41 ) کَذَّبُوا بِآی 􀀀 وَ لَقَدْ
( ی وَ أَمَرُّ ( 46 􀀀 اَلسّ أَدْه
اعَهُ 􀀀 مَو وَ اَلسّ عِْدُهُمْ
اعَهُ 􀀀 اَلدُّبُر ( 45 ) بَلِ اَلزُّبُرِ ( 43 ) أَمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمِیعٌ مُنْتَصِرٌ ( 44 ) سَیُهْزَمُ اَلْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ ترجمه:
-41 انذارها و هشدارها(یکی پس از دیگري)براي آل فرعون آمد.
-42 اما آنها همه آیات ما را تکذیب کردند،و ما آنها را گرفتیم و مجازات کردیم گرفتن شخصی قدرتمند و توانا.
-43 آیا کفار شما بهتر از اینها هستند؟یا براي شما امان نامه اي در کتب آسمانی نازل شده؟! 44 -یا می گویند:ما جماعتی
متحد و نیرومند و پیروزیم؟ 45 -(ولی بدانند)جمعشان به زودي شکست می خورد و پا به فرار می گذارند.
-46 (علاوه بر این)رستاخیز موعد آنها است و مجازات قیامت هولناکتر و تلختر است.
ص : 67
تفسیر:
آیا شما از اقوام گذشته برترید؟!
پنجمین و آخرین قومی که در این سلسله به آنها اشاره می شود قوم فرعون است،ولی از آنجا که سرگذشت این قوم به طور
مشروح در سوره هاي مختلف قرآن آمده در اینجا تنها اشاره کوتاه و فشرده اي به داستان عبرت انگیز آنها شده است.
جاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ ). 􀀀 می فرماید:"انذارهاي ما(یکی پس از دیگري)به سراغ آل فرعون آمد" ( وَ لَقَدْ
منظور از"آل فرعون"تنها خاندان و بستگان او نیست،بلکه پیروان او را به طور عموم شامل می شود،زیرا"آل"گرچه غالبا در
مورد"اهل بیت و خانواده"به کار می رود ولی احیانا در معنی وسیعی که گفتیم نیز استعمال می شود، و قرائن مقام نشان می
دهد که در اینجا منظور همین معنی وسیع است.
"نذر"(بر وزن کتب)جمع"نذیر"به معنی بیم دهنده است خواه انسانی باشد یا حادثه اي از حوادث که به انسانها هشدار می
دهد و آنها را از عاقبت کارشان بر حذر می دارد در صورت اول ممکن است آیه فوق اشاره به موسی و هارون باشد،و در
( صورت دوم اشاره به معجزات نه گانه موسی،ولی آیه بعد نشان می دهد که معنی دوم در اینجا مناسب است. ( 1
*** آیه بعد از واکنش"آل فرعون"در برابر این دو پیامبر بزرگ الهی
ص : 68
1) باید توجه داشت که"نذر"هم جمع"نذیر"است و هم معنی مصدري یا اسم مصدري دارد،و از آنجا که مصدر نیز به -1
معنی وصفی اطلاق می شود هر دو می تواند به یک مفهوم باز گردد.
ا ). 􀀀 ا کُلِّه 􀀀 اتِن 􀀀 و انذارهاي آنها پرده برداشته،می گوید:"آنها تمام آیات ما را تکذیب کردند" ( کَذَّبُوا بِآی
آري این مغروران خودخواه،و این جباران خودکامه و بیدادگر،همه آیات الهی را بدون استثنا انکار کردند،همه را دروغ یا
سحر یا حوادث اتفاقی شمردند! "آیات"مفهوم وسیعی دارد که هم دلائل عقلی را شامل می شود،هم معجزات، و هم دلائل
اتٍ "ما به موسی نه معجزه روشن دادیم"معلوم می 􀀀 اتٍ بَیِّن 􀀀 ی تِسْعَ آی 􀀀 ا مُوس 􀀀 نقلی را،اما به قرینه آیه 101 سوره اسراء وَ لَقَدْ آتَیْن
.( شود که در اینجا اشاره به همان معجزات نه گانه است ( 1
انسان اگر حقیقت جو باشد دیدن یکی از این معجزات با اخطار قبلی و سپس بر طرف شدن بلا به وسیله دعاي پیامبر خدا براي
او کافی است،ولی هنگامی که انسان به اصطلاح بر سر دنده لج قرار می گیرد اگر تمام آسمان و زمین آیت خدا شود مؤثر
نیست تنها عذاب الهی باید فرا رسد و مغزهایی را که پر از باد غرور است در هم بکوبد.
چنان که در ذیل همین آیه مورد بحث می خوانیم:"ما آنها را گرفتیم و مجازات کردیم،گرفتن کسی که هرگز مغلوب نمی
شود و مقتدر و تواناست"
ص : 69
-2( 1) "معجزات نه گانه موسی"با توجه به آیات مختلف قرآن عبارت است از: 1-تبدیل شدن عصا به مار عظیم(طه- 20 -1
4 و 5 و 6 و 7"ملخ"که ( 3-طوفانهاي کوبنده(اعراف- 133 ( "ید بیضاء"و درخشیدن دست موسی همچون یک منبع نور(طه- 22
بر زراعتها مسلط شد،و"قمل"(یک نوع آفت نباتی)و"ضفادع" (قورباغه هایی که از رود نیل برخاستند و در مدت کوتاهی
8 و 9"خشکسالی"و کمبود انواع میوه " سطح زندگی آنها را پوشاندند) و"دم"رود نیل رنگ خون گرفت(اعراف- 133
ها(اعراف- 130 )که شرح هر کدام در ذیل آیات مربوط داده شده است.
اهُمْ أَخْذَ عَزِیزٍ مُقْتَدِرٍ ). 􀀀 ( فَأَخَذْن
"اخذ"در اصل به معنی گرفتن است،ولی از آنجا که مجرم را براي مجازات کردن قبلا دستگیر می کنند این کلمه به عنوان
کنایه از مجازات به کار می رود.
تعبیري که در ذیل این داستان آمده است در سرگذشتهاي دیگر نظیر ندارد این به خاطر آن است که فرعونیان بیش از همه به
قدرت و عزت خود می بالیدند،و همه جا سخن از نیروي حکومت آنها بود،اما خداوند می گوید:
ما آنها را گرفتیم،گرفتن عزیز مقتدر تا معلوم شود،این قدرت و عزت پوشالی در مقابل عزت و قدرت خدا هیچ و پوچ است،و
عجب اینکه همان رود عظیم نیل که سرچشمه تمام ثروت و قدرت و آبادي و تمدن آنها بود مامور نابودي آنها شد، و عجبتر
اینکه موجودات کوچکی همچون ملخ،قورباغه،قمل(یک نوع حشره) بر آنها مسلط گشت و آنان را به ستوه آورد و بیچاره
کرد.
*** بعد از بیان داستان اقوام پیشین و عذاب و کیفر امتهاي سرکش و مجرم، در آیه بعد مشرکان مکه را مخاطب ساخته می
کُفّ خَیْرٌ
􀀀
گوید:"آیا کفار شما از کافران پیشین بهترند و یا براي شما امان نامه اي در کتب آسمانی نازل شده است" ( أَ ارُکُمْ
.( راءَهٌ فِی الزُّبُرِ ) ( 1 􀀀 ئِکُمْ أَمْ لَکُمْ بَ 􀀀 مِنْ أُول
میان شما و قوم فرعون و قوم نوح و لوط و ثمود چه تفاوتی است؟اگر آنها به خاطر کفر و طغیان و ظلم و گناه گرفتار طوفانها
و زلزله ها و صاعقه ها شدند چه دلیلی دارد که شما به چنین سرنوشتی مبتلا نشوید؟! آیا شما از آنها بهترید؟یا طغیان و عناد و
کفر شما از آنها کمتر است؟
ص : 70
راءَهٌ فِی الزُّبُرِ ". 􀀀 1) ضمیر در"کفارکم"ظاهرا به"مشرکان عرب"بر می گردد،به قرینه جمله " أَمْ لَکُمْ بَ -1
پس چگونه خود را از عذاب الهی مصون می شمرید؟مگر اینکه امان نامه اي در کتب آسمانی براي شما آمده باشد،و مسلما
چنین ادعایی دروغ است و هیچگونه دلیلی بر آن ندارید.
*** "یا اینکه می گویند:ما جمعیت متحد و نیرومندي هستیم و از مخالفانمان انتقام می گیریم،و بر آنها پیروز می شویم"( أَمْ
یَقُولُونَ نَحْنُ جَمِیعٌ مُنْتَصِرٌ ) ( 1)"جمع"به معنی"مجموع"است،و منظور در اینجا جماعتی است که هدف و قدرت عمل دارند و
تعبیر به"منتصر"نیز تاکیدي بر این معنی است، زیرا از ماده"انتصار"و به معنی انتقام گرفتن و پیروز شدن است.
قابل توجه اینکه آیه قبل به صورت"خطاب"بود،اما آیه مورد بحث، و آیات آینده از کفار به صورت"غائب"سخن می
گوید،و این یک نوع تحقیر است یعنی شایسته نیستند بیش از این مخاطب به خطاب الهی شوند.
به هر حال،اگر آنها ادعاي چنین قدرتی کنند آن نیز ادعاي بی اساسی است،چرا که"آل فرعون"و"قوم عاد و ثمود"و امثال
آنان که از اینها قویتر بودند در برابر عذاب الهی همچون پر کاه در برابر یک طوفان عظیم کمترین مقاومتی از خود نشان
ندادند تا چه رسد به این گروه اندك و فاقد همه چیز! *** سپس به عنوان یک پیشگویی قاطع براي رد سخنان آنها،می افزاید
آنها بدانند"جمعشان به زودي شکست می خورد و فرار می کنند"
ص : 71
1) با اینکه"نحن"ضمیر جمع است خبر آن"جمیع"به صورت مفرد آمده و همچنین"منتصر"که خبر بعد از خبر یا صفتی -1
است براي جمیع،و این به خاطر آن است که"جمیع"هر چند لفظا مفرد است ولی از نظر معنی جمع می باشد.
.( ( سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ ) ( 1
جالب اینکه"سیهزم"از ماده"هزم"(بر وزن جزم)در اصل به معنی فشار دادن جسم خشک است به حدي که متلاشی شود،و به
همین مناسبت در متلاشی شدن لشکر و در هم شکستن آن به کار رفته است.
این تعبیر ممکن است اشاره اي به این نکته باشد که اگر چه آنها ظاهرا متحد و منسجمند،ولی چون موجوداتی خشک و فاقد
انعطافند در برابر یک فشار قوي درهم می شکنند،بر عکس مؤمنان که صلابتی توأم با انعطاف دارند که اگر تندباد حوادث
کمر آنها را خم کند به زودي قامت راست کرده و باز هم در برابر حادثه می ایستند.
"دبر"به معنی پشت در مقابل"قبل"به معنی پیش رو است،و ذکر این کلمه در اینجا براي بیان پشت کردن به میدان جنگ به
طور کامل است.
این پیشگویی در میدان بدر و سایر جنگهاي اسلامی جامع عمل به خود پوشید،و سرانجام جمعیت قدرتمند کفار متلاشی
شدند و فرار کردند.
*** در آخرین آیه مورد بحث می افزاید:"تنها شکست و ناکامی در دنیا بهره آنها نیست،بلکه"رستاخیز موعد آنها است و
ی وَ أَمَرُّ ). 􀀀 السّ أَدْه
اعَهُ 􀀀 مَو وَ السّ عِْدُهُمْ
اعَهُ 􀀀 مجازاتهاي قیامت هولناکتر و تلخ تر است"( بَلِ
و به این ترتیب آنها باید هم در انتظار شکست تلخی در این دنیا باشند، و هم شکست تلخ تر و وحشت انگیزتر در آخرت.
"ادهی"از ماده"دهو"و"دهاء"به معنی مصیبت و حادثه بزرگ است که راه خلاص و علاج و درمان ندارد،و گاه به معنی
شدت هوشیاري نیز آمده
ص : 72
1) با اینکه مناسب است"یولون الادبار"گفته شود بجاي آن"یولون الدبر" گفته شده،زیرا این کلمه معنی جنس دارد که -1
در حکم جمع است.
است، اما در آیه مورد بحث به معنی اول می باشد.
آري آنها در قیامت گرفتار چنان سرنوشتی می شوند که راه فراري براي آن نیست.
***
نکته:
یک پیشگویی صریح و اعجازآمیز
بدون شک آن زمان که این آیات در مکه نازل شد مسلمانان در اقلیت شدید و دشمن در اوج قدرت بود،و هرگز پیش بینی
پیروزي سریع مسلمانان بر آنها قابل باور نبود،ولی مدت کوتاهی گذشت که مسلمانان هجرت نمودند و آن قدر قدرت پیدا
کردند که در نخستین برخورد مسلحانه خود با دشمن در میدان بدر ضربه بسیار و سهمگینی بر آنان وارد ساختند،آن چنان که
هرگز انتظارش را نداشتند،و چند سالی از ماجراي بدر بیشتر نگذشت که نه فقط کفار مکه،بلکه تمام جزیره عربستان در مقابل
آنها تسلیم شدند! آیا این خبر غیبی از آینده آن هم با این قاطعیت و صراحت معجزه نیست؟ می دانیم یکی از جنبه هاي اعجاز
قرآن مشتمل بودن بر خبرهاي غیبی است،که یک نمونه اش آیه مورد بحث می باشد.
***
ص : 73
[ [سوره القمر ( 54 ): آیات 47 تا 55
اشاره
اهُ بِقَدَرٍ ( 49 ) وَ 􀀀 إِنّ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْن
􀀀
ی وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ ( 48 ) ا 􀀀 اَلنّ عَل
ارِ 􀀀 ی فِی ضَلا وَ سُعُرٍ ( 47 ) یَوْمَ سُْحَبُونَ لٍ􀀀 اَلْم فِی إِنَّ جُْرِمِینَ
اعَکُمْ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ( 51 ) وَ کُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ فِی اَلزُّبُرِ ( 52 ) وَ کُلُّ صَغِیرٍ وَ 􀀀 ا أَشْی 􀀀 احِدَهٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ ( 50 ) وَ لَقَدْ أَهْلَکْن 􀀀 إِلاّ و
􀀀
ا 􀀀 ا أَمْرُن 􀀀م
( جَنّ وَ نَهَرٍ ( 54 ) فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ ( 55
اتٍ􀀀 اَلْم فِی کَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ ( 53 ) إِنَّ تَُّقِینَ
ترجمه:
-47 مجرمان در گمراهی و شعله هاي آتشند.
-48 در آن روز که در آتش دوزخ به صورتشان کشیده می شوند(و به آنها گفته می شود) بچشید آتش دوزخ را.
-49 ما هر چیزي را به اندازه آفریدیم.
ص : 74
-50 و فرمان ما یک امر بیش نیست،همچون یک چشم بر هم زدن! 51 -ما کسانی را که در گذشته شبیه شما بودند هلاك
کردیم آیا کسی هست که متذکر شود.
-52 و هر کاري را انجام دادند در نامه هاي اعمالشان ثبت است.
-53 و هر کار کوچک و بزرگی نوشته می شود.
-54 پرهیزگاران در باغها و نهرهاي بهشتی جاي دارند.
-55 در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر.
تفسیر:
در جایگاه صدق نزد خداوند مقتدر!
این آیات در حقیقت ادامه بحث آیات قبل پیرامون کیفیت حال مشرکان و مجرمان در قیامت است،آخرین آیه از آیات
گذشته این حقیقت را بیان کرد که روز قیامت میعاد آنهاست و آن روز مصیبت بار و تلخی است،تلختر از مصائب و
شکستهاي دنیا.
در نخستین آیه مورد بحث به بیان علت این امر پرداخته،می گوید:
.( لالٍ وَ سُعُرٍ ) ( 1 􀀀 "مجرمان در گمراهی و شعله هاي آتش دوزخند"( إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَ
*** "در آن روز در آتش دوزخ به صورتشان کشیده می شوند،و به آنها گفته
ص : 75
1) "سعر"چنان که ذیل آیه 24 همین سوره اشاره کرده ایم دو معنی دارد نخست اینکه جمع"سعیر"به معنی آتش - 1
برافروخته است،دیگر اینکه به معنی جنون و هیجان زدگی و برافروختگی توأم با از دست دادن اعتدال فکري است،و در آیه
مورد بحث ممکن است به معنی اول باشد،و یا به معنی دوم،در این صورت مفهوم آیه چنین است: آنها می گفتند ما اگر از
انسانی همانند خود پیروي کنیم گمراه و دیوانه ایم قرآن می گوید: روز قیامت می فهمند که با انکار و تکذیب انبیا در
گمراهی و جنون بوده اند!
می شود بچشید و لمس کنید آتش دوزخ را"دوزخی که پیوسته آن را انکار می کردید و دروغ و افسانه می پنداشتید( یَوْمَ
ی وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ ). 􀀀 النّ عَل
ارِ 􀀀 ی فِی سُْحَبُونَ
"سقر"(بر وزن سفر)در اصل به معنی تغییر رنگ بدن و متاذي شدن از تابش آفتاب و مانند آن است،و از آنجا که جهنم این
دگرگونی و آزار را به نحو شدید دارد یکی از نامهاي آن"سقر"است،و مراد از"مس"همان تماس گرفتن و لمس کردن
است،بنا بر این به دوزخیان گفته می شود بچشید حرارت سوزانی را که از لمس آتش دوزخ حاصل می شود،بچشید و نگوئید
اینها دروغ و خرافه و اسطوره است.
بعضی معتقدند که"سقر"نام تمام دوزخ نیست بلکه بخش خاصی از دوزخ است که سوزندگی فوق العاده عجیبی دارد،چنان
که در روایتی از امام صادق ع نقل شده:"دره اي است به نام"سقر"که جایگاه متکبران است،و هر گاه نفس بکشد دوزخ را
.( می سوزاند"! ( 1
*** و از آنجا که ممکن است خیال شود که این عذابها با آن معاصی هماهنگ نیست،در آیه بعد می افزاید:"ما هر چیزي را
اهُ بِقَدَرٍ ). 􀀀 إِنّ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْن
􀀀
به اندازه آفریدیم"( ا
آري هم عذابهاي دردناك آنها در این دنیا روي حساب است،و هم مجازاتهاي شدید آنها در آخرت،نه تنها مجازاتها که هر
چیزي را خدا آفریده روي حساب و نظام حساب شده اي است،زمین و آسمان،موجودات زنده و بیجان،اعضاي پیکر انسان،و
وسائل و اسباب حیات زندگی هر کدام روي حساب و اندازه لازم
ص : 76
1) "تفسیر صافی"ذیل آیات مورد بحث. -1
است،و چیزي در این عالم بی حساب و کتاب نیست،چرا که آفریده آفریدگار حکیمی است.
*** سپس می فرماید:نه تنها اعمال ما از روي حکمت است،بلکه توأم با نهایت قدرت و قاطعیت نیز می باشد،زیرا"فرمان ما
احِدَهٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ ). 􀀀 إِلاّ و
􀀀
ا 􀀀 ا أَمْرُن 􀀀 یک امر بیش نیست و چنان با سرعت انجام می گیرد همانند یک چشم بر هم زدن"!( وَ م
آري هر چیز را اراده کنیم می گوئیم:"کن":"موجود باش"آن نیز بلافاصله موجود می شود،(حتی کلمه"کن"هم به اصطلاح
از باب ضیق بیان است،و الا اراده و مشیت خداوند همان و تحقق مراد او همان).
بنا بر این آن روز که فرمان برپا شدن قیامت را صادر می کنیم با یک چشم بر هم زدن همه چیز در مسیر رستاخیز قرار می
گیرد،و حیات نوین در کالبدها دمیده می شود.
همچنین آن روز که اراده کنیم که مجرمان را به وسیله صاعقه ها و صیحه هاي آسمانی یا زمین لرزه ها و طوفانها و تندبادها
مجازات کنیم،و یا اراده عذاب آنها داشته باشیم یک فرمان بیشتر لازم نیست،بلافاصله همه اینها حاصل می شود.
اینها همه هشداري است براي گناهکاران تا بدانند خداوند در عین حکیم بودن قاطع است،و در عین قاطعیت،حکیم،و از
مخالفت فرمانش بر حذر باشند.
*** آیه بعد بار دیگر مجرمان و کفار را مخاطب ساخته و توجه آنها را به سرنوشت اقوام پیشین معطوف می دارد،و می
گوید:"ما افرادي را در گذشته
ص : 77
اعَکُمْ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ 􀀀 ا أَشْی 􀀀 که شبیه شما بودند هلاك و نابود کردیم،آیا کسی هست که متذکر شود و پند گیرد" ( وَ لَقَدْ أَهْلَکْن
.(
"اشیاع"جمع"شیعه"به معنی کسانی است که از سوي فردي به هر طرف می روند و امور مربوط به او را نشر و شیاع می
دهند،و او را تقویت می کنند و اگر شیعه به معنی پیرو استعمال می شود نیز از همین جهت است.
مسلما اقوام پیشین،پیرو مشرکان مکه و مانند آنها نبودند،بلکه قضیه بر عکس بود،اما از آنجا که طرفداران یک نفر"شبیه"او
هستند این واژه در معنی"شبیه و مانند"نیز به کار می رود.
این را نیز نباید نادیده گرفت که این گروه از کفار مکه از برنامه هاي پیشینیان نیرو می گرفتند،و از خط مکتب آنها استفاده
می کردند،و به همین جهت بر اقوام پیشین اشیاع(شیعه ها)اطلاق شده است.
به هر حال این آیه بار دیگر این حقیقت را تاکید می کند که وقتی اعمال و رفتار و اعتقادات شما با آنها یکی است،دلیلی
ندارد که شما سرنوشتی جز سرنوشت آنها داشته باشید بیدار شوید و پند گیرید.
*** سپس به این اصل اساسی اشاره می کند که با مرگ اقوام پیشین اعمال آنها نابود نشد،بلکه"هر کاري را انجام دادند در
نامه هاي اعمالشان ثبت است" ( وَ کُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ ).
همین گونه اعمال شما نیز ثبت و ضبط می شود،و براي یوم الحساب محفوظ است.
"زبر"جمع"زبور"به معنی"کتاب"است،و در اینجا اشاره به نامه اعمال آدمیان می باشد،بعضی نیز احتمال داده اند که منظور از
آن"لوح محفوظ"
ص : 78
باشد،ولی این معنی با صیغه جمع سازگار نیست.
*** سپس براي تاکید بیشتر می افزاید:"و هر کار صغیر و کبیري بدون استثنا نوشته می شود"( وَ کُلُّ صَغِیرٍ وَ کَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ ).
بنا بر این حساب اعمال در آن روز یک حساب جامع و کامل است، چنان که وقتی نامه اعمال مجرمان به دست آنها داده می
شود فریاد برمی آورند:
ا􀀀 ا م 􀀀 ا وَیْلَتَن 􀀀 که اي واي بر ما!این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی نیست مگر آن را شماره کرده"!" وَ یَقُولُونَ ی
.( ا "(سوره کهف آیه 49 􀀀 صاه 􀀀 إِلاّ أَحْ
􀀀
لا کَبِیرَهً 􀀀 ادِرُ صَغِیرَهً وَ 􀀀 لا یُغ 􀀀 ابِ 􀀀 ذَا الْکِت 􀀀لِه
"مستطر"از ماده"سطر"در اصل به معنی"صف"می باشد،خواه انسانهایی که در یک صف ایستاده اند،یا درختانی که در یک
صف قرار دارند، یا کلماتی که بر صفحه کاغذ در یک صف ردیف شده اند،و از آنجا که بیشتر در معنی اخیر به کار می رود
معمولا این معنی از آن به ذهن می رسد.
و به هر حال این هشدار دیگري است به این افراد گنهکار و غافل و بیخبر.
*** و از آنجا که سنت قرآن مجید بر این است که صالحان و طالحان و نیکان و بدان را در مقایسه با یکدیگر معرفی می
کند،چرا که در مقایسه تفاوتها چشمگیرتر و آشکارتر است در اینجا نیز بعد از ذکر سرنوشت کافران مجرم اشاره کوتاهی به
سرنوشت مسرت بخش و روحپرور پرهیزکاران کرده،می فرماید:
جَنّ وَ نَهَرٍ
اتٍ􀀀 الْم فِی "پرهیزکاران در میان باغها و نهرهاي بهشتی و فضاي گسترده و فیض وسیع خداوند جاي دارند"( إِنَّ تَُّقِینَ
.(
"نهر"(بر وزن قمر)و همچنین نهر(بر وزن قهر)هر دو به معنی مجراي
ص : 79
آب فراوان است و به همین مناسبت گاهی به فضاي گسترده یا فیض عظیم و نور گسترده"نهر"(بر وزن قمر)گفته شده است.
این واژه در آیه مورد بحث(قطع نظر از حدیث آینده)ممکن است به همان معنی اصلی یعنی نهر آب بوده باشد،و مفرد بودن
آن مشکلی ایجاد نمی کند،چرا که معنی جنس و جمع دارد بنا بر این هماهنگ"جنات"جمع"جنت"است.
و نیز ممکن است اشاره به وسعت فیض الهی و نور و روشنایی گسترده بهشت و فضاي وسیع آن باشد،و یا به هر دو معنی،اما
در حدیثی که در المنثور از پیغمبر گرامی اسلام ص نقل شده می خوانیم:النهر الفضاء و السعه لیس بنهر جار "نهر به معنی فضا
.( و گستردگی است نه به معنی نهر جاري" ( 1
*** آخرین آیه مورد بحث که آخرین آیه سوره"قمر"است توضیح بیشتري براي جایگاه متقین داده،چنین می گوید:"آنها
در جایگاه صدق و حق و راستی نزد خداوند مالک قادر قرار دارند"( فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ ).
چه توصیف جالبی در این آیه از جایگاه پرهیزگاران شده است؟ دو ویژگی دارد که همه امتیازات در آن جمع است:نخست
اینکه آنجا جایگاه صدق است و هیچگونه باطل و بیهودگی در آن راه ندارد،سراسر حق است و تمام وعده هاي خداوند در
باره بهشت در آنجا عینیت پیدا می کند،و صدق آنها آشکار می شود.
دیگر اینکه:در جوار و قرب خدا است،همان چیزي که از کلمه"عند" (نزد)استفاده می شود که اشاره به نهایت قرب و نزدیکی
و معنوي است نه جسمانی، آن هم نسبت به خداوندي که هم مالک است و هم قادر،هر گونه نعمت و موهبتی در قبضه قدرت
و در فرمان حکومت و مالکیت او است،و به همین دلیل در پذیرایی
ص : 80
. 1) تفسیر"در المنثور"جلد 6 صفحه 139 -1
این میهمانان گرامی فروگذار نخواهد کرد،و تنها خودش می داند چه مواهبی براي آنها آماده ساخته است.
قابل توجه اینکه:در این دو آیه که سخن از مواهب و پاداشهاي بهشتیان است نخست از مواهب مادي آنها که باغهاي وسیع و
نهرهاي جاري است سخن می گوید،سپس از پاداش بزرگ معنوي آنها که حضور در پیشگاه قرب ملیک مقتدر است،تا انسان
را مرحله به مرحله آماده کند،و روح او را به پرواز درآورد و در شور و نشاط فرو برد،به خصوص که تعبیراتی
همچون"ملیک"و"مقتدر" و نیز"مقعد صدق"همگی دلالت بر دوام و بقاي این حضور و قرب معنوي دارد.
***
نکته ها:
اشاره
-1 همه چیز جهان روي حساب است
اهُ بِقَدَرٍ در عین فشردگی از حقیقت مهمی در عالم خلقت پرده برمی دارد،حقیقتی که بر سراسر جهان 􀀀 إِنّ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْن
􀀀
جمله ا
هستی حاکم است،و آن اندازه گیري دقیق در همه کائنات جهان است.
هر قدر علم و دانش بشري پیشرفت می کند به این اندازه گیري دقیق آشناتر می شود،این اندازه گیري دقیق نه تنها در
موجودات ذره بینی که در کرات عظیم آسمانی نیز حاکم است.
فی المثل می شنویم فضانوردان با محاسبات دقیق علمی که وسیله صدها نفر کارشناس متخصص بوسیله مغزهاي الکترونیکی
انجام می گیرد موفق می شوند، درست در همان منطقه اي از کره ماه که می خواستند بنشینند،با اینکه ظرف چند روزي که
سفینه فضایی فاصله زمین و ماه را می پیماید همه چیز دگرگون می شود، ماه هم بدور خود می گردد و هم بدور زمین،و جاي
آن بکلی عوض می شود،
ص : 81
و حتی در لحظه پرتاب سفینه نیز زمین هم بدور خود و هم بدور آفتاب با سرعت فوق العاده اي در حرکت است،ولی از آنجا
که تمام این حرکات گوناگون حساب و اندازه دقیقی دارد که مطلقا از آن تخلف نمی کند،فضانوردان موفق می شوند که با
محاسبات پیچیده درست در منطقه مورد نظر فرود آیند! ستاره شناسان می توانند از دهها سال قبل،خسوف و کسوفهاي جزئی
و کلی را که در نقاط مختلف زمین روي می دهد دقیقا پیش بینی کنند،اینها همه نشانه دقت در اندازه گیریهاي جهان بزرگ
است.
در موجودات کوچک،در مورچگان ریز با آن اندامهاي پیچیده و متنوع و رگها و اعصاب،ظرافت این اندازه گیري خیره کننده
است،و هنگامی که به موجودات کوچکتر،یعنی جانداران ذره بینی،میکربها،ویروسها،آمیبها می رسیم ظرافت این اندازه گیري
اوج می گیرد،و در آنجا حتی یک هزارم میلیمتر و کوچکتر از آن تحت حساب است،و از آن فراتر هنگامی که به داخل اتم
وارد می شویم تمام این مقیاسهاي اندازه گیري را باید دور بریزیم،و اندازه ها به قدري کوچک می شود که به فکر هیچ
انسانی نمی گنجد.
این اندازه گیري تنها در مساله کمیتها نیست، کیفیتهاي ترکیبی از این اندازه گیري نیز دقیقا برخوردار است،نظامی که بر روح
و روحیات انسان و امیال و غرائز او حاکم است،نیز اندازه گیري دقیقی در مسیر خواسته هاي فردي و اجتماعی انسان دارد که
اگر کمترین دگرگونی در آن رخ دهد نظام زندگی فردي و اجتماعی او به هم می ریزد.
در عالم طبیعت،موجوداتی هستند که آفت یکدیگرند،و هر کدام ترمزي در برابر دیگري محسوب می شود.
پرندگان شکاري از گوشت پرندگان کوچک تغذیه می کنند،و از اینکه آنها از حد بگذرند،و تمام محصولات را آسیب
برسانند جلوگیري می نمایند،
ص : 82
و لذا عمر طولانی دارند.
ولی همین پرندگان شکاري،بسیار کم تخم می گذارند،و کم جوجه می آورند،و تنها در شرایط خاصی زندگی می کنند،اگر
بنا بود با این عمر طولانی جوجه هاي فراوان بیاورند،فاتحه تمام پرندگان کوچک خوانده می شد.
اهُ بِقَدَرٍ 􀀀 إِنّ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْن
􀀀
این مساله دامنه بسیار گسترده اي در جهان حیوانات و گیاهان دارد که مطالعه آن انسان را به عمق" ا
"آشناتر می سازد.
***
-2 تقدیر الهی و آزادي اراده انسان
ممکن است از آیه مورد بحث و شبیه آن این توهم،یا سوء استفاده پیش آید که اگر همه چیز را خداوند روي اندازه و حسابی
آفریده است پس اعمال و افعال ما نیز مخلوق او است،و بنا بر این از خود اختیاري نداریم.
ولی چنان که قبلا نیز گفته ایم گرچه اعمال ما به تقدیر و مشیت الهی است و هرگز خارج از محدوده قدرت و اراده او نیست
ولی او مقدر ساخته که ما در اعمال خود مختار باشیم،و لذا براي ما تکلیف و مسئولیت قائل شده که اگر اختیار نداشتیم
تکلیف و مسئولیت نامفهوم و بی معنی بود بنا بر این اگر ما در اعمال خود فاقد اراده و مجبور باشیم این بر خلاف تقدیر الهی
است.
ولی در مقابل افراط"جبریون"گروهی به تفریط و تندروي در جهت مقابل افتاده اند که آنها را"قدریون"و مفوضه می
نامند،آنها صریحا می گویند:
اعمال ما به دست ما است،و خدا را مطلقا به اعمال ما کاري نیست،و به این ترتیب قلمرو حکومت الهی را محدود ساخته و
خود را مستقل پنداشته،و راه شرك را می پویند.
ص : 83
حقیقت این است که جمع میان این دو اصل(توحید و عدل)نیاز به دقت و ظرافت خاصی دارد،اگر توحید را به این معنی تفسیر
کنیم که خالق همه چیز حتی اعمال ما خداست،بطوري که ما هیچ اختیاري نداریم"عدل"خدا را انکار کرده ایم،چرا که
گنهکاران را مجبور بر معاصی ساخته و سپس آنها را مجازات می کند.
و اگر عدل را به این معنی تفسیر کنیم که خدا هیچ دخالتی در اعمال ما ندارد او را از حکومتش خارج ساخته ایم و در
دره"شرك"سقوط کرده ایم.
"امر بین الامرین"که ایمان خالص و صراط مستقیم و خط میانه است این است که معتقد باشیم ما مختاریم ولی مختار بودنمان
نیز به اراده خدا است و هر لحظه بخواهد می تواند از ما سلب اختیار نماید و این همان مکتب اهل بیت ع است.
قابل توجه این که در ذیل آیات مورد بحث روایات متعددي در مذمت از این دو گروه در کتب تفسیر اهل سنت و شیعه وارد
شده است:
از جمله در حدیثی می خوانیم که پیغمبر اکرم فرمود"
لالٍ وَ سُعُرٍ . 􀀀 اللّ ، إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَ
􀀀
صنفان من امتی لیس لهم فی الاسلام نصیب:المرجئه و القدریه،انزلت فیهم آیه فی کتاب ه
لالٍ وَ سُعُرٍ 􀀀 ..":"دو گروه از امتم هستند که سهمی در اسلام ندارند!جبري ها،و قدري ها و در باره اینها آیه إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَ
.( ..."گنهکاران در گمراهی و جنون و شعله هاي آتش اند..."نازل شده" ( 1
"مرجئه"از ماده"ارجاء"به معنی تاخیر انداختن است و این اصطلاحی است که در مورد جبریون به کار می رود چرا که آنها
اوامر الهی را نادیده
ص : 84
1) در تفسیر روح المعانی این حدیث را از بخاري،ترمذي،ابن ماجه،ابن عدي،و ابن مردویه از ابن عباس نقل کرده است -1
.( جلد 27 صفحه 81 -نظیر همین حدیث را قرطبی در تفسیرش آورده است(جلد 9 صفحه 6318
گرفته،و رو به سوي معصیت می آورند به گمان این که مجبورند،یا این که معتقدند مرتکبین گناهان کبیره سرنوشتشان روشن
.( نیست و آن را به قیامت می اندازند ( 1
و در حدیثی از امام باقر ع می خوانیم:"
اهُ بِقَدَرٍ "این آیات در باره قدریه نازل شده در قیامت به آنها گفته 􀀀 إِنّ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْن
􀀀
نزلت هذه فی القدریه" ذُوقُوا مَسَّ سَ قَرَ ا
می شود آتش دوزخ را بچشید ما هر چیزي را روي حساب و اندازه آفریدیم ( 2)(اشاره به این که منظور از اندازه و حساب این
است که براي هر گناهی مجازات دقیقی معین ساخته ایم،و این یکی دیگر از تفسیرهاي آیه است، و یا این که شما که منکر
تقدیر الهی بودید و خود را قادر بر هر چیز می پنداشتید و خدا را از قلمرو اعمال خود بیرون فکر می کردید اکنون قدرت خدا
را ببینید،و بچشید عذاب انحراف خود را).
***
-3 فرمان خداوند فقط یک کلمه است!
می دانیم در میان"علت تامه"و"معلول"هیچگونه فاصله زمانی وجود ندارد،و لذا در اصطلاح فلاسفه،تقدم علت را بر معلول
تقدم رتبی می دانند، و در مورد اراده خداوند نسبت به امر ایجاد و خلقت که روشنترین مصداق علت تامه یا مصداق منحصر
به فرد علت تامه است،این معنی روشنتر می باشد.
احِ دَهٌ :(امر ما یک کلمه بیش نیست)را به کلمه"کن"تفسیر کرده اند،از تنگی بیان است،و الا 􀀀 إِلاّ و
􀀀
ا 􀀀 ا أَمْرُن 􀀀 و لذا اگر آیه وَ م
کلمه"کن"نیز ترکیبی است از کاف و نون و نیاز به زمان دارد،و حتی"فاء"در"فیکون"که
ص : 85
1) مجمع البحرین ماده"رجا". -1
. 2) تفسیر"نور الثقلین"جلد 5 صفحه 186 -2
معمولا بیانگر نوعی زمان است از جهت تنگی بیان می باشد، و حتی تشبیه "کلمح بالبصر" ( 1)(یک چشم بر هم زدن)در آیه
77 سوره نحل هنگامی که سخن از امر الهی در باره رستاخیز می گوید و آن را تشبیه به"لمح بصر"می کند می افزاید: أَوْ هُوَ
أَقْرَبُ "از یک چشم بر هم زدن نیز نزدیکتر است"! به هر حال در اینجا سخن از زمان به خاطر تعبیرات روزمره ما است،و به
خاطر آن است که قرآن به زبان ما با ما سخن می گوید،و گرنه خداوند و اوامرش ما فوق زمان است ضمنا تعبیر
به"واحده"ممکن است اشاره به این معنی باشد که یک فرمان کافی است و نیاز به تکرار ندارد،و یا اشاره به اینکه فرمان او در
باره کوچک و بزرگ و صغیر و کبیر و حتی آفرینش مجموع آسمانهاي گسترده با یک ذره خاك فرق نمی کند.
اصلا کوچک و بزرگ و مشکل و آسان در مقیاس فکر محدود و قدرت ناچیز ماست،و آنجا که سخن از قدرت بی انتها
مطرح است،این مفاهیم به کلی از میان می رود و همه یک رنگ و یک شکل می شوند(دقت کنید).
در اینجا"یک سؤال"پیش می آید که اگر معنی جمله فوق این است که همه چیز آنا وجود پیدا می کند،این امر با مشاهده
تدریجی بودن حوادث جهان سازگار نیست.
ولی"پاسخ"این سؤال با توجه به یک نکته روشن می شود،و آن اینکه:
فرمان او همه جا یک کلمه است که از یک چشم بر هم زدن نیز سریعتر می باشد ولی محتواي فرمان متفاوت است،اگر به
جنین فرمان داده که در نه ماه دوران خود را تکمیل کند یک لحظه کم و زیاد نخواهد شد،و فوریت آن به این است که
درست در رأس این مدت تکمیل گردد،و اگر فرمان به کره زمین داده،که
ص : 86
1) "لمح"(بر وزن مسح)در اصل به معنی درخشیدن برق است سپس به معنی نگاه سریع آمده است. -1
در 24 ساعت یک بار بدور خود بچرخد فرمانش تخلف ناپذیر است،و به تعبیر دیگر براي تاثیر فرمان او هیچ زمانی لازم
نیست،این محتواي فرمان است که با توجه به سنت تدریجی بودن عالم ماده و خاصیت و طبیعت حرکت،زمان به خود می
پذیرد.
***
-4 آغاز و پایان سوره قمر
قابل توجه اینکه سوره قمر با وحشت و اضطراب و هشدار به نزدیک شدن قیامت آغاز شده،و با آرامش مطلقی که براي
مؤمنان راستین در جایگاه صدق در نزد ملیک مقتدر بیان فرموده پایان می گیرد،و چنین است راه و رسم تربیت که از
اضطراب و وحشت شروع می شود،و به آرامش کامل منتهی می گردد، افکار پریشان را جمع می کند،هوسهاي سرکش را رام
می نماید،خوف و اضطراب درونی را از عوامل فنا و نابودي و ضلال برطرف می سازد و در جوار ابدیت پروردگار و در
پیشگاه رحمت و قرب او غرق آرامش و سکینه و اطمینان می کند.
و به راستی توجه به اینکه خداوند مالک بی منازع و حاکم بی مانع در سرتاسر عالم هستی است،و توجه به اینکه او مقتدر
است و قدرتش در همه چیز نافذ است به انسان آرامش بی نظیري می بخشد.
بعضی از مفسران نقل کرده اند که این دو نام مقدس(ملیک و مقتدر)تاثیر عمیقی در اجابت دعا دارد،به طوري که یکی از
روات نقل می کند که من وارد مسجد شدم در حالی که گمان می کردم صبح شده،ولی معلوم شد مقدار زیادي از شب باقی
مانده و احدي در مسجد غیر از من نبود،ناگهان حرکتی از پشت سرم شنیدم ترسیدم اما دیدم ناشناسی صدا می زند اي کسی
که قلبت مملو از ترس است وحشت نکن و بگو:اللهم انک ملیک مقتدر،ما تشاء من امر یکون سپس هر چه می خواهی بخواه
او می گوید من این دعاي کوتاه را
ص : 87
.( خواندم و چیزي از خدا نخواستم مگر اینکه انجام شد ( 1
***خداوندا!تو ملیک و مقتدري ما را چنان توفیقی مرحمت فرما که در سایه ایمان و عمل و تقوا در جایگاه صدق،در جوار
قرب و رحمتت قرار گیریم.
پروردگارا!ما ایمان داریم روز رستاخیز روزي است وحشتناك و براي گناهکاران تلخ و ناگوار،در آن روز تنها امید ما به
لطف و کرم تو است.
بار الها!به ما روحی بیدار و عقلی هشیار مرحمت کن تا از سرنوشت پیشینیان درس عبرت گیریم و راهی را که به هلاك آنها
. انجامید نپیمائیم.پایان سوره قمر 7 ربیع الثانی 1406
1364\9\29
ص : 88
. 1) "روح المعانی"جلد 27 صفحه 83 -1
55 ) سوره الرحمن این سوره در مکه نازل